برداشتن، اعتصاب کردن، نرده کشیدن، مراقبت کردن، بستن، افسار کردن، جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
picketed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• fenced in, enclosed; guarded, protected
جملات نمونه
1. the striking workers picketed in front of the factory
کارگران اعتصابی جلو کارخانه شعار حمل کردند.
کلمات دیگر: