کلمه جو
صفحه اصلی

set apart


1- جدا کردن، سوا کردن 2- (برای کاری) نگهداشتن، کنار گذاشتن

انگلیسی به فارسی

جدا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• separate, divide; set aside, allocate; allot

جملات نمونه

1. I have set apart a little money for our holidays.
[ترجمه ترگمان]من برای تعطیلات یه کمی پول جمع کردم
[ترجمه گوگل]من برای تعطیلات خود کمی پول را تعیین کرده ام

2. Traditionally these days were set apart for prayer and fasting.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی این روزها برای نماز و روزه جدا بودند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی این روزها برای نماز و روزه جدا شد

3. Two rooms were set apart for use as libraries.
[ترجمه ترگمان]دو اتاق برای استفاده به عنوان کتابخانه از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]دو اتاق برای استفاده به عنوان کتابخانه ها از هم جدا شدند

4. Traditionally, these days were set apart for special prayer and fasting.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، این روزها برای نماز و روزه ویژه از هم جدا بودند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، این روزها برای دعا و روزه خاص جدا شدند

5. One road is set apart for the testing of the heating apparatus, etc., on vehicles.
[ترجمه ترگمان]یک راه برای آزمایش دستگاه گرمایش و غیره به وسیله وسایل نقلیه تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]یکی از جاده ها برای تست دستگاه گرمایش و غیره، در وسایل نقلیه است

6. Political leaders, where they can be set apart from the party, may help to shape a party's image.
[ترجمه ترگمان]رهبران سیاسی، جایی که می توانند از حزب جدا شوند، ممکن است به شکل گیری تصویر حزب کمک کنند
[ترجمه گوگل]رهبران سیاسی، جایی که آنها می توانند جدا از حزب قرار بگیرند، ممکن است به شکل یک تصویر حزب کمک کنند

7. They are used in combination to set apart two main groups, the detrital and the chemical.
[ترجمه ترگمان]آن ها در ترکیب برای جدا کردن دو گروه اصلی، the و ماده شیمیایی استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]آنها برای ترکیب دو گروه اصلی، مواد خام و مواد شیمیایی به دو دسته تقسیم می شوند

8. Light is set apart From the reality we both restored To one another.
[ترجمه ترگمان]نور از این واقعیت جدا می شود که هر دو به هم باز می گردند
[ترجمه گوگل]روشنایی جدا از واقعیت ما هر دو به یکدیگر بازسازی شده است

9. She had been shewn into a side chapel set apart for visitors.
[ترجمه ترگمان]از این رو به یک نمازخانه کوچک رفته بود که برای بازدید کنندگان از هم جدا شده بودند
[ترجمه گوگل]او را به سمت کلیسای جدا شده برای بازدید کنندگان نشان داده شده است

10. This balance was what set apart the New Testament view from its Greco-Roman surroundings.
[ترجمه ترگمان]این تعادل چیزی بود که از دید جدید عهد جدید از محیط گرکو - رومی جدا شد
[ترجمه گوگل]این توازن چیزی بود که دیدگاه عهد جدید را از محیط پیرامون یونان و روم خود جدا می کند

11. Abraham set apart seven ewe lambs from the flock.
[ترجمه ترگمان]ابراهیم هفت راس گوسفند را از گله جدا کرد
[ترجمه گوگل]ابراهیم هفت هفت موش را از گله جدا کرد

12. This example uses the Q element to set apart a quotation in text.
[ترجمه ترگمان]این مثال از عنصر Q برای تنظیم یک نقل قول در متن استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این مثال از عنصر Q برای جدا کردن نقل قول در متن استفاده می کند

13. Set apart for the LORD your God every firstborn male of your herds and flocks.
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر که هر اولین بار فرزندان شما گله و گله های شما را از هم جدا می کند
[ترجمه گوگل]برای خداوند، خدای خود، هر مرد اولسار گله و گله خود را جدا کنید

14. Saturday set apart once a year for taking up collections in aid of hospitals.
[ترجمه ترگمان]شنبه سالی یکبار برای جمع آوری اعانه در بیمارستان ها از هم جدا شد
[ترجمه گوگل]شنبه یک بار در سال برای جمع آوری کمک های بیمارستان ها جداگانه تنظیم شده است

پیشنهاد کاربران

متمایز کردن

تخصیص دادن، اختصاص دادن، معین کردن، قسمت کردن، تقسیم کردن، توزیع کردن


کلمات دیگر: