کلمه جو
صفحه اصلی

instilled

انگلیسی به فارسی

تزریق شده، کم کم تزریق کردن، چکه چکه ریختن، چکاندن، اهسته القاء کردن، کم کم فهماندن


انگلیسی به انگلیسی

• introduced gradually, infused; inserted slowly in small amounts

پیشنهاد کاربران

یاد دادن


کلمات دیگر: