خرید، خریداری، ابتیاع، در امد سالیانه زمین، خریدن، خرید کردن، خریداری کردن، ستون ساختن
purchases
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] خرید
جملات نمونه
1. to itemize a bill of purchases
صورت خرید را قلم به قلم شرح دادن
2. in the west many people make their purchases with credit cards
در غرب،بسیاری از مردم خریدهای خود را با کارت اعتباری انجام می دهند.
پیشنهاد کاربران
خرید
خرید
You also buy the best for your love ( for me that means your beautiful love
All my branded purchases are worth while ( makes me smile when you see my beauty ) I'll be by your side
شما همچنین برای عشق خود بهترین ها را خریداری می کنید ( برای من این یعنی عشق زیبای شما ) .
تمام خریدهای مارک برند من زمانی ارزش دارند که ( باعث می شود لبخند بزنم وقتی زیبایی من را می بینی ) من در کنار شما باشم
You also buy the best for your love ( for me that means your beautiful love
All my branded purchases are worth while ( makes me smile when you see my beauty ) I'll be by your side
شما همچنین برای عشق خود بهترین ها را خریداری می کنید ( برای من این یعنی عشق زیبای شما ) .
تمام خریدهای مارک برند من زمانی ارزش دارند که ( باعث می شود لبخند بزنم وقتی زیبایی من را می بینی ) من در کنار شما باشم
کلمات دیگر: