کلمه جو
صفحه اصلی

programmer


معنی : طرح ریز، برنامه نویس، برنامه ریز، تهیهکننده برنامه
معانی دیگر : برنامه نویس

انگلیسی به فارسی

تهیه‌کننده برنامه، طرح‌ریز، برنامه‌ریز


(کامپیوتر و غیره) برنامه‌نویس


برنامهنویس، برنامه نویس، برنامه ریز، تهیهکننده برنامه، طرح ریز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who prepares a program, esp. for a computer.

- The company hired more programmers to help with the new game designs.
[ترجمه ترگمان] شرکت برنامه نویسان بیشتری را برای کمک به طرح های جدید بازی استخدام کرد
[ترجمه گوگل] این شرکت برنامه نویسان بیشتری را برای کمک به طرح های بازی جدید استخدام کرد

• one who writes computer programs, one who creates sets of instructions for a computer or other device
a computer programmer is a person whose job involves writing programs for computers.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] برنامه نویس
[کامپیوتر] برنامه نویس . - برنامه نویس - فردی که دستورالعمل ها را برای کامپیوتر فراهم می کند.
[برق و الکترونیک] برنامه ریز 1. شخصی که توالی دستورالعملهای کامپیوتر رابدون تبدیل لازم آنها به کدهای جزیی آماده میکند. 2. قطعه ای که حرکت موشک را مطابق با طرح از پیش تعیین شده کنترل می کند. - برنامه ریز

مترادف و متضاد

طرح ریز (اسم)
contriver, programmer, projector

برنامه نویس (اسم)
programmer

برنامه ریز (اسم)
programmer

تهیه کننده برنامه (اسم)
programmer

جملات نمونه

1. Mike found a challenging job as a computer programmer.
[ترجمه ترگمان]مایک یک کار چالش برانگیز را به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر پیدا کرد
[ترجمه گوگل]مایک یک کار چالش انگیز را به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر پیدا کرد

2. You can earn good money as a computer programmer.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر پول خوبی به دست آورید
[ترجمه گوگل]شما می توانید پول خوبی به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر کسب کنید

3. We have a vacancy for a computer programmer.
[ترجمه ترگمان]ما یه جای خالی برای برنامه نویس کامپیوتر داریم
[ترجمه گوگل]ما یک برنامه نویس کامپیوتر داریم

4. The computer programmer botched the job and had to start over.
[ترجمه ترگمان]برنامه نویس کامپیوتر کار را خراب کرد و مجبور شد که کارش را تمام کند
[ترجمه گوگل]برنامه نویسان کامپیوتر این کار را باطل کردند و مجبور بودند شروع به کار کنند

5. She was employed as a programmer.
[ترجمه احسان] آن دختر به عنوان برنامه نویس کار میکرد
[ترجمه ترگمان]اون به عنوان برنامه نویس کار می کرده
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک برنامه نویس مشغول به کار شد

6. A programmer had managed to hack into some top-secret government data.
[ترجمه ترگمان]یک برنامه نویس موفق به هک کردن برخی داده های محرمانه دولتی شده بود
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس توانست به برخی از اطلاعات مهم دولت مخفی دست بزند

7. An unscrupulous programmer could write an ActiveX program designed to erase a hard drive or deposit a virus.
[ترجمه ترگمان]یک برنامه نویس متقلب می تواند یک برنامه ActiveX را بنویسد که برای پاک کردن هارد دیسک یا سپرده کردن یک ویروس طراحی شده است
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس بی پروا می تواند یک برنامه اکتیو ایکس را که برای پاک کردن یک هارد دیسک یا سپردن یک ویروس طراحی شده است بنویسد

8. If you are an experienced computer programmer, please try to forget your coding experience, because no programming is required.
[ترجمه ترگمان]اگر یک برنامه نویس کامپیوتر باتجربه هستید، لطفا سعی کنید تجربه کدگذاری خود را فراموش کنید چون هیچ برنامه نویسی مورد نیاز نیست
[ترجمه گوگل]اگر شما برنامه نویس کامپیوتر با تجربه هستید، لطفا سعی کنید تجربه برنامه نویسی خود را فراموش کنید، زیرا برنامه نویسی مورد نیاز نیست

9. This would be the situation if the programmer had not allocated sufficient working storage to the file.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]این وضعیت در صورتی خواهد بود که برنامهنویس فضای کار کافی برای پرونده نداشته باشد

10. A simple programmer repeats this action at regular intervals.
[ترجمه ترگمان]یک برنامه نویس ساده این عمل را در فواصل منظم تکرار می کند
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس ساده این عمل را با فواصل منظم تکرار می کند

11. Not computer programmer Kevin Kennedy, 3 who weighs nearly 400 pounds.
[ترجمه ترگمان]کوین کندی، یک برنامه نویس کامپیوتر که حدودا ۴۰۰ پوند وزن دارد
[ترجمه گوگل]برنامه نویس کامپیوتر کوین کندی 3، که وزن آن تقریبا 400 پوند است

12. A programmer earns a pretty decent living.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس یک زندگی بسیار معقول را به دست می آورد

13. The whole development cycle is streamlined when the programmer can visualise and monitor program execution.
[ترجمه ترگمان]کل چرخه توسعه زمانی شکل می گیرد که برنامه نویس قادر به تجسم کردن و نظارت بر اجرای برنامه باشد
[ترجمه گوگل]چرخه توسعه کامل، هنگامی که برنامه نویسی می تواند اجرای و اجرای برنامه را نظارت کند، ساده می شود

14. Alternatively, all three persons, programmer, database developer and user, might be considered to be joint authors.
[ترجمه ترگمان]متناوبا، هر سه فرد، برنامه نویس، توسعه دهنده پایگاه داده و کاربر، ممکن است به عنوان نویسنده مشترک در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، هر سه نفر، برنامه نویس، توسعه دهنده پایگاه داده و کاربر ممکن است به عنوان نویسندگان مشترک درنظر گرفته شوند

پیشنهاد کاربران

برنامه ریز

برنامه ریز، وسیله ای برای ریختن برنامه روی میکرو کنترلرها


کلمات دیگر: