کلمه جو
صفحه اصلی

reimburse


معنی : جبران کردن، پرداختن، خرج چیزی را دادن، باز پرداخت کردن، باز پرداختن، هزینه کسی یا چیزی را پرداختن
معانی دیگر : ( پول خرج شده یا پرداخت شده را ) پس دادن، توختن، (آسیب یا زیان) جبران کردن، شیاناندن

انگلیسی به فارسی

باز پرداخت کردن، باز پرداختن، جبران کردن،هزینه کسی یا چیزی را پرداختن، خرج چیزی را دادن


بازپرداخت، پرداختن، خرج چیزی را دادن، باز پرداخت کردن، باز پرداختن، جبران کردن، هزینه کسی یا چیزی را پرداختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reimburses, reimbursing, reimbursed
مشتقات: reimbursable (adj.), reimbursement (n.)
(1) تعریف: to pay back for (expenses or losses incurred).
مترادف: refund, remunerate, repay
مشابه: pay, redress, remit

- The company will reimburse your air fare and other travel expenses.
[ترجمه ترگمان] شرکت کرایه هوایی شما و سایر هزینه های سفر را پرداخت خواهد کرد
[ترجمه گوگل] این شرکت هزینه حمل و نقل هوایی و دیگر هزینه های خود را بازپرداخت خواهد کرد

(2) تعریف: to pay back to (someone who incurred expense or loss).
مترادف: compensate, recompense, remunerate, repay
مشابه: pay, redress, reward

- The bank finally reimbursed me for the erroneous fees charged to my account.
[ترجمه A.A] بانک درنهایت برای مبالغ اشتباهی که از حسابم کسر کرده بود بمن باز پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان] بالاخره بانک به خاطر هزینه اشتباهی که به حساب من وارد شده بود به من پرداخت
[ترجمه گوگل] این بانک در نهایت من را برای هزینه های اشتباه منوط به حساب من بازپرداخت کرد

• repay, refund; compensate for a loss, repay for an expense
if you reimburse someone for something, or if you reimburse their money, you pay them back the money that they have spent or lost while doing something for you or because of something you have done; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] ادای دین کردن
[حقوق] باز پرداختن، مسترد داشتن، جبران کردن

مترادف و متضاد

جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup

پرداختن (فعل)
score, pay, begin, shell out, reimburse, pay off, give money, buff, polish, burnish, disburse, set to, spend money

خرج چیزی را دادن (فعل)
reimburse

باز پرداخت کردن (فعل)
reimburse

باز پرداختن (فعل)
reimburse

هزینه کسی یا چیزی را پرداختن (فعل)
reimburse

pay back something owed


Synonyms: balance, compensate, indemnify, make reparations, make up for, offset, pay, recompense, recover, refund, remunerate, repay, requite, restore, return, square, square up


Antonyms: take


جملات نمونه

1. We'll reimburse you for your travelling expenses.
[ترجمه ترگمان]هزینه سفر شما را به شما پس می دهیم
[ترجمه گوگل]ما برای هزینه های سفر خود بازپرداخت می کنیم

2. I'll be happy to reimburse you for any expenses you might have incurred.
[ترجمه ترگمان]خوشحال می شوم پولی را که ممکن است متحمل بشوی بهت پس بدهم
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که شما را برای هرگونه هزینه ای که ممکن است متحمل شده است بازپرداخت کنید

3. We will reimburse the customer for any loss or damage.
[ترجمه ترگمان]ما برای هر گونه زیان یا خسارت، مشتری را بازپرداخت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما برای هر گونه از دست دادن یا آسیب به مشتری بازپرداخت می کنیم

4. The company will reimburse you for travel expenses.
[ترجمه ترگمان]شرکت بابت هزینه های سفر شما را مسترد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت به شما برای هزینه های سفر بازپرداخت می کند

5. The company will reimburse you up to a maximum of $1000.
[ترجمه ترگمان]شرکت شما را به حداکثر ۱۰۰۰ دلار مسترد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت حداکثر 1000 دلار را بازپرداخت می کند

6. We will reimburse any expenses incurred.
[ترجمه ترگمان]ما هر گونه هزینه هایی که متحمل می شود را جبران خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما هر گونه هزینه ای را که به خرج داده ایم بازپرداخت خواهیم کرد

7. The funds are supposed to reimburse policyholders in the event of insurer failure.
[ترجمه ترگمان]این سرمایه ها قرار است policyholders را در صورت عدم موفقیت بیمه گر مسترد نمایند
[ترجمه گوگل]این وجوه در صورت وقوع نقص بیمه، بیمه گذاران را مجددا تمدید می کند

8. In particular, these programs have been hesitant to reimburse the provider of nutrition services by independent practitioners outside standard institutional settings.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، این برنامه ها برای بازپرداخت ارائه خدمات تغذیه ای توسط افراد حرفه ای مستقل خارج از تنظیمات استاندارد استاندارد تردید دارند
[ترجمه گوگل]به طور خاص، این برنامه ها تردید دارند که ارائه دهندگان خدمات تغذیه توسط متخصصان مستقل خارج از تنظیمات سازمانی استاندارد را بازپرداخت کنند

9. I would be pleased to reimburse any costs incurred.
[ترجمه ترگمان]خوشحال میشم که به هر قیمتی که شده چشم پوشی کنم
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که هر هزینه ای را متحمل می شود

10. Some companies reimburse workers for the cost of educational courses.
[ترجمه ترگمان]برخی شرکت ها برای هزینه دوره های آموزشی کارکنان را بازپرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها هزینه های دوره های آموزشی را به کارگران می دهند

11. They worry that they will be forced to reimburse the federal government millions of dollars that went into investment bankers' pockets.
[ترجمه ترگمان]آن ها نگران این هستند که آن ها مجبور شوند دولت فدرال را وادار به بازپرداخت میلیونها دلاری که به جیب بانکداران سرمایه گذاری کرده اند، بازپرداخت کنند
[ترجمه گوگل]آنها نگرانند که آنها مجبور خواهند شد تا دولت فدرال میلیون ها دلار به جیب سرمایه گذاران سرمایه گذاری کنند

12. The compensatory award is intended to reimburse you for financial loss resulting from the unfair dismissal.
[ترجمه ترگمان]این جایزه جبرانی برای جبران خسارت مالی ناشی از اخراج غیرمنصفانه در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]جایزه جبران خسارت در نظر گرفته شده است که شما را به خاطر زیان مالی ناشی از اخراج ناعادلانه بازپرداخت کنید

13. Later, the mayor will reimburse the agency from his coffers, they were assured by redevelopment agency fiscal officer Steve Agostini.
[ترجمه ترگمان]پس از آن شهردار مبلغ خزانه خود را مسترد خواهد کرد، آن ها توسط افسر مالی آژانس توسعه مالی استیو Agostini مطمئن شدند
[ترجمه گوگل]بعدها، شهردار این اداره را از صندوق های خود بازپرداخت می کند، آنها توسط استیو آگوستینی، افسر مالی آژانس توسعه بازسازی، اطمینان می دادند

14. He wouldn't let me reimburse him for the cost of his journey.
[ترجمه ترگمان]او به من اجازه نمی داد هزینه سفر او را به او بدهم
[ترجمه گوگل]او اجازه نمی دهد او را برای هزینه سفر خود بازپرداخت کنم

15. Some companies also reimburse costs incurred through premature termination of contracts for leased or rented housing as a result of the relocation.
[ترجمه ترگمان]برخی شرکت ها همچنین هزینه های متحمل شده از طریق اتمام زود هنگام قراردادها برای خانه های اجاره ای یا اجاره ای را به عنوان نتیجه جابجایی، بازپرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از شرکت ها همچنین هزینه هایی را که از طریق تخفیف زود هنگام قراردادهای مسکن اجاره شده یا اجاره شده به دلیل جابجایی متحمل شده اند، بازپرداخت می کنند

They took the shoes back and reimbursed me.

کفش‌ها را پس گرفتند و پولم را پس دادند.


پیشنهاد کاربران

تحت پوشش بیمه قرار دادن

جریمه دادن . هزینه ی خسارت دادن

بازپرداخت، خرج چیزی را دادن

در حسابداری هزینه ها، reimburse برای جبران خرج کرد هزینه های پیمانکار بکار میرود اما برای قسمت سود پیمانکار از واژه remunerate به معنای پاداش استفاده میشود. خصوصا در قراردادهای نفت و گاز.

بازگرداندن پول کسی ( حقیقی یا حقوقی ) که هزینه ای از جانب شما را قبلا متحمل شده است، یا باز پس گرفتن هزینه های خود از کسی ( حقیقی یا حقوقی )
* مثلا شرکتی که هزینه سفر کارمندانش را ریمبورس می کند، در واقع پول های هرینه شده انها را بر میگرداند*
The company will reimburse me for travel expenses.
پس شکل کلیش به این صورته:
Reimburse somebody for something

هم معنی refund
مثلا شما یه لباسی میخرید بعد میرید پسش میدید و پول خودتون رو پس میگیرید این گرقتن پول خودتون میشه refund یا همان reimburse


کلمات دیگر: