شتاباندن، تسریع کردن، تند کردن، شتاب دادن، برسرعت (چیزی) افزودن، تند شدن، تندتر شدن تسریع کردن، سرعت دادن، سرعت گرفتن
accelerated
شتاباندن، تسریع کردن، تند کردن، شتاب دادن، برسرعت (چیزی) افزودن، تند شدن، تندتر شدن تسریع کردن، سرعت دادن، سرعت گرفتن
انگلیسی به فارسی
تسریع شد، شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن
انگلیسی به انگلیسی
• hastened, quickened
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] تند شونده، شتابی، مسرعه، شتاب دار
جملات نمونه
1. the arrival of settlers accelerated the extinction of that native tribe
ورود کوچ نشینان انقراض آن قبیله ی بومی را تسریع کرد.
2. the country's developement has accelerated
پیشرفت کشور سریع تر شده است.
3. The boom was fuelled by accelerated demand for consumer products.
[ترجمه ترگمان]رونق با افزایش تقاضا برای محصولات مصرفی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]این رونق توسط تقاضای سریع محصولات مصرفی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]این رونق توسط تقاضای سریع محصولات مصرفی افزایش یافت
4. Bacterial reproduction is accelerated in weightless space.
[ترجمه ترگمان]تکثیر میکروبی در فضای بدون وزن افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]بازتولید باکتری در فضای وزنی فشرده شده است
[ترجمه گوگل]بازتولید باکتری در فضای وزنی فشرده شده است
5. The heat causes the reaction to be accelerated.
[ترجمه ترگمان]گرما باعث تسریع واکنش می شود
[ترجمه گوگل]گرما باعث می شود که واکنش سریع تر شود
[ترجمه گوگل]گرما باعث می شود که واکنش سریع تر شود
6. The runners accelerated smoothly round the bend.
[ترجمه ترگمان]دوندگان به نرمی دور کمر خم شدند
[ترجمه گوگل]دوچرخه سوار به آرامی خم می شود
[ترجمه گوگل]دوچرخه سوار به آرامی خم می شود
7. I accelerated to overtake the bus.
[ترجمه ترگمان]سرعت گرفتم تا به اتوبوس برسم
[ترجمه گوگل]من شتاب زد به اتوبوس
[ترجمه گوگل]من شتاب زد به اتوبوس
8. The runners accelerated smoothly around the bend.
[ترجمه ترگمان]دوندگان به نرمی دور کمر خم شدند
[ترجمه گوگل]دوچرخهسواران به آرامی در اطراف خمیدگی حرکت کردند
[ترجمه گوگل]دوچرخهسواران به آرامی در اطراف خمیدگی حرکت کردند
9. The car accelerated as it overtook me.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با سرعت بیشتری به طرف من آمد
[ترجمه گوگل]ماشین شتاب گرفت و آن را به من رسانید
[ترجمه گوگل]ماشین شتاب گرفت و آن را به من رسانید
10. Hyde accelerated away from the kerb, swerving out into the middle of the street.
[ترجمه ترگمان]هاید به سرعت از کنار جدول گذشت و به وسط خیابان منحرف شد
[ترجمه گوگل]هیید از طرف جلو حرکت کرد و به وسط خیابان رفت
[ترجمه گوگل]هیید از طرف جلو حرکت کرد و به وسط خیابان رفت
11. Global warming could be accelerated due to the thinning of the ozone layer.
[ترجمه ترگمان]گرم شدن جهانی هوای کره زمین به دلیل نازک شدن لایه اوزون قابل تسریع است
[ترجمه گوگل]گرم شدن کره زمین می تواند به علت نازک شدن لایه اوزون، تسریع شود
[ترجمه گوگل]گرم شدن کره زمین می تواند به علت نازک شدن لایه اوزون، تسریع شود
12. The car suddenly accelerated.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ناگهان سرعت گرفت
[ترجمه گوگل]این خودرو ناگهان شتاب گرفت
[ترجمه گوگل]این خودرو ناگهان شتاب گرفت
13. She accelerated away from the kerb.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت از کنار جدول کنار رفت
[ترجمه گوگل]او از دور کمر شتاب کرد
[ترجمه گوگل]او از دور کمر شتاب کرد
14. During the last recession, migration to the sunbelt accelerated.
[ترجمه ترگمان]در طی آخرین رکود اقتصادی، مهاجرت به the تسریع شد
[ترجمه گوگل]در طول آخرین رکود، مهاجرت به نور آفتاب شتاب گرفت
[ترجمه گوگل]در طول آخرین رکود، مهاجرت به نور آفتاب شتاب گرفت
15. The car accelerated smoothly away.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به آرامی حرکت کرد
[ترجمه گوگل]ماشین به سرعت به سمتش حرکت کرد
[ترجمه گوگل]ماشین به سرعت به سمتش حرکت کرد
پیشنهاد کاربران
پر شتاب
تصاعدی
زود هنگام
تسریع شده
شتاب زده، باسرعت
شتابدار
حاد، شدید
کلمات دیگر: