درمان، رفتار کردن، درمان کردن، تلقی کردن، سالم کردن، مورد عمل قرار دادن، بحث کردن، مربوط بودن به، مهمان کردن، درمان شدن
treating
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] تصفیه
جملات نمونه
1. follow-up care in treating cancer
پیگیری مراقبت در درمان سرطان
پیشنهاد کاربران
بازیافت
معالجه کردن
درمان کردن
خوب کردن
درمان
😊😊😉
درمان
😊😊😉
رفتار
تلقی، درنظرگیری
رفتار کردن
تلقی کردن
تصفیه
برخورد
ترمیم
درمان
عمل آوری
پردازش
پردازش
behave towards or deal with in a certain way
: )
: )
کلمات دیگر: