1. stock seller
فروشنده ی سهام
2. the fruit seller trundled his cart along the street
میوه فروش چرخ دستی خود را در خیابان می کشید.
3. when the seller turned his face, hooshang fingered the candies
وقتی که فروشنده رویش را گرداند،هوشنگ به آب نبات ها ناخونک زد.
4. hossein agha the carpet seller had two illegitimate children
حسین آقای فرش فروش دو بچه ی حرامزاده داشت.
5. The fruit seller charged me too much money.
[ترجمه ترگمان]فروشنده به من پول زیادی داد
[ترجمه گوگل]فروشنده میوه به من پول زیادی پرداخت
6. The seller has to issue a tax invoice.
[ترجمه ترگمان]فروشنده باید یک فاکتور مالیاتی صادر کند
[ترجمه گوگل]فروشنده باید فاکتور مالیاتی را صادر کند
7. In theory, the buyer could ask the seller to have a test carried out.
[ترجمه ترگمان]در تیوری، خریدار می تواند از فروشنده بخواهد که آزمایشی انجام دهد
[ترجمه گوگل]در تئوری، خریدار می تواند از فروشنده بخواهد که تست انجام شود
8. She drove a hard bargain with the seller.
[ترجمه ترگمان]او با فروشنده معامله سختی کرد
[ترجمه گوگل]او با فروشنده مقابله سختی کرد
9. The book is arguably a potential best seller.
[ترجمه ترگمان]این کتاب احتمالا بهترین فروشنده است
[ترجمه گوگل]این کتاب مسلما یکی از بهترین فروشندگان بالقوه است
10. His first novel became a best seller and several firms offered to publish for him.
[ترجمه ترگمان]اولین رمان او به بهترین فروشنده تبدیل شد و چندین شرکت پیشنهاد کردند که برای او منتشر شوند
[ترجمه گوگل]اولین رمان او به عنوان بهترین فروشنده تبدیل شد و چندین شرکت برای انتشار برایش پیشنهاد دادند
11. This dictionary is a best seller.
[ترجمه ترگمان]این فرهنگ لغت بهترین فروشنده است
[ترجمه گوگل]این فرهنگ لغت بهترین فروشنده است
12. The seller has the right to keep the goods until payment is tendered to him.
[ترجمه ترگمان]فروشنده حق دارد کالاها را تا زمانی که پرداخت به او تقدیم شود نگه دارد
[ترجمه گوگل]فروشنده حق دارد که کالا را تا زمان پرداخت به او تحویل دهد
13. The book seller took down a volume of Shelley's poems.
[ترجمه ترگمان]نویسنده کتاب یک جلد از اشعار شلی را یادداشت کرد
[ترجمه گوگل]فروشنده کتاب، حجم شعرهای شلی را پایین آورد
14. The gift shop's biggest seller is a photo of Nixon meeting Presley.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین فروشنده این فروشگاه عکسی از Nixon پریسلی است
[ترجمه گوگل]بزرگترین فروشنده فروشگاه هدیه عکسی از نشست نیکسون Presley است
15. This title was a best seller and is now available in softback.
[ترجمه ترگمان]این عنوان بهترین فروشنده بوده و در حال حاضر در softback موجود است
[ترجمه گوگل]این عنوان بهترین فروشنده بود و در حال حاضر در softback موجود است
16. I can't call my book a best seller as such but it's very popular.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم کتابی را به عنوان بهترین فروشنده صدا کنم، اما این خیلی مشهور است
[ترجمه گوگل]من نمی توانم کتاب خود را به عنوان بهترین فروشنده به عنوان اما، اما آن را بسیار محبوب است
17. This car is our biggest seller at the moment.
[ترجمه ترگمان]این ماشین بزرگ ترین فروشنده ما در حال حاضر است
[ترجمه گوگل]این ماشین بزرگترین فروشنده ما در حال حاضر است