کلمه جو
صفحه اصلی

prospective


معنی : مربوط به اینده، موثر دراینده
معانی دیگر : آینده، آتی، وابسته به آینده، عطف به آینده (در برابر: عطف به گذشته یا ماسبق retrospective)، متوجه آینده، آینده نگر

انگلیسی به فارسی

مربوط به آینده، موثر در آینده


آینده نگر، مربوط به اینده، موثر دراینده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: prospectively (adv.)
(1) تعریف: likely or expected.
مترادف: expected, likely
مشابه: approaching, eventual, forthcoming, future, impending, looming

- The investors were already planning how to spend their prospective profits.
[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاران از قبل برنامه ریزی کرده بودند که چگونه سود احتمالی خود را خرج کنند
[ترجمه گوگل] سرمایه گذاران قبلا برنامه ریزی کرده اند که چگونه سود آینده خود را صرف کنند

(2) تعریف: likely or intended to become.
مترادف: intended, likely
مشابه: future, incoming, possible, potential

- prospective students
[ترجمه ترگمان] دانشجویان آینده
[ترجمه گوگل] دانشجویان آینده نگر

• expected, anticipated; likely; coming in the future; possible, potential
you use prospective to describe a person who wants to be the thing mentioned.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تسری اثرات تغییر به دوره های جاری و آتی بدون در نظر گرفتن اثرات انباشته تغییر
[حقوق] محتمل، منظره، آتی

مترادف و متضاد

مربوط به اینده (صفت)
futuristic, prospective

موثر دراینده (صفت)
prospective

anticipated, potential


Synonyms: about to be, approaching, awaited, coming, considered, destined, eventual, expected, forthcoming, future, hoped-for, imminent, impending, intended, likely, looked-for, planned, possible, promised, proposed, soon-to-be, to be, to come


Antonyms: agreed, concurred


جملات نمونه

1. a prospective mother
زنی که به زودی مادر خواهد شد

2. a prospective teacher
معلم آینده

3. a law that is detailed and prospective
قانونی که مفصل و آینده نگر است

4. Prospective parliamentary candidates met party leaders last week.
[ترجمه ترگمان]نامزدهای پارلمانی آینده هفته گذشته با رهبران حزب دیدار کردند
[ترجمه گوگل]کاندیداهای مجلس آینده پیشین هفته گذشته با رهبران حزب دیدار کردند

5. Prospective buyers should study the small ads in the daily newspaper.
[ترجمه ترگمان]خریداران آتی باید آگهی های کوچکی را در روزنامه روزانه مورد مطالعه قرار دهند
[ترجمه گوگل]خریداران آینده نگر باید آگهی های کوچک را در روزنامه روزانه مطالعه کنند

6. The company escorts prospective buyers around the property.
[ترجمه ترگمان]این شرکت خریداران احتمالی را در اطراف این ملک اسکورت می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت اسکورت خریداران آینده نگر در سراسر ملک

7. When his prospective employers learned that he smoked, they said they wouldn't hire him.
[ترجمه ترگمان]زمانی که کارفرمای احتمالی او یاد گرفت که سیگار می کشد، آن ها گفتند که او را استخدام نمی کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که کارفرمایان آینده نگری او متوجه شدند که او سیگار میکشد، آنها گفتند که او را استخدام نمی کند

8. We've had three sets of prospective buyers looking round the house.
[ترجمه ترگمان]سه دسته خریدار آینده داریم که به اطراف خانه نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]ما سه مجموعه از خریداران آینده نگری را در اطراف خانه داریم

9. A prospective premium of about 30 per cent on their initial investment is enticing.
[ترجمه ترگمان]یک حق بیمه در حدود ۳۰ درصد از سرمایه گذاری اولیه آن ها فریبنده است
[ترجمه گوگل]حق بیمه آینده نگر در مورد 30 درصد از سرمایه گذاری اولیه خود، جذاب است

10. Any prospective buyer will be turned off by the sight of rotting wood.
[ترجمه ترگمان]هر خریدار بالقوه به وسیله دیدن چوب پوسیده از بین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]هر خریدار احتمالی با توجه به چوب پوسیدگی خاموش خواهد شد

11. prospective students were invited to the school's open evening.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان آینده برای عصر باز به مدرسه دعوت شدند
[ترجمه گوگل]دانشجویان آینده نگر به شب عروسی مدرسه دعوت شدند

12. A social worker is appointed to interview the prospective adopters.
[ترجمه ترگمان]یک مددکار اجتماعی برای مصاحبه با پذیرندگان آینده منصوب می شود
[ترجمه گوگل]یک کارمند اجتماعی برای مصاحبه با متقاضیان احتمالی منصوب می شود

13. The faculty welcomes enquiries from prospective entrants.
[ترجمه ترگمان]مشاور faculty از پشت سر پرس و جو می کند
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت علمی از سوابق ورودی آینده نویسان استقبال می کنند

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The prospective study, however, indicated a clear cut association between pseudomelanosis coli and colorectal tumours in man.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مطالعه آینده نشان داد که یک ارتباط صریح بین pseudomelanosis coli و tumours بزرگ در انسان وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این وجود مطالعه آینده نگر نشان داد که ارتباطی بین پوسیدوملانوزیس کولیت و تومورهای کولورکتال در انسان وجود دارد

a prospective teacher

معلم آینده


a prospective mother

زنی که به‌زودی مادر خواهد شد


a law that is detailed and prospective

قانونی که مفصل و آینده‌نگر است


پیشنهاد کاربران

واجد شرایط

آتی

فک میکنم "مستعد" هم معنی میده

Upcoming

دورنما

احتمالی، محتمل

دارای چشم انداز ( محتمل )
دارای دورنما ( محتمل )

بالقوه

قابل پیش بینی

آینده نگرانه، پیش بینی شده، مورد انتظار، منتظره، قریب الوقوع

بعد از این
مثال: دکتر بعد از این

دارای چشم اندازی روشن!

دانش اموران اینده

۱ - امید آینده/احتمال آینده/چشم و چراغ آینده/prospective teacher
۲ - احتمال وقوعprospective damage




کلمات دیگر: