لافگاه. ( اِ مرکب ) جای لاف. ( آنندراج ) :
لاف بسی شد که در این لافگاه
بر تو جهانی بجوی خاک راه.
به لافگاه محبت به یک گواه مرو.
لاف بسی شد که در این لافگاه
بر تو جهانی بجوی خاک راه.
نظامی ( مخزن الاسرار ص 113 ).
دل دو نیم نداری به گوشه ای بنشین به لافگاه محبت به یک گواه مرو.
صائب.