متخصص اداب سفارت، سانس، ادم زرنگ
diplomatist
متخصص اداب سفارت، سانس، ادم زرنگ
انگلیسی به فارسی
دیپلماتیک
انگلیسی به انگلیسی
• one skilled in the art of managing international relations, ambassador, envoy
جملات نمونه
1. On the whole the professional diplomatists ran this machinery themselves.
[ترجمه ترگمان]همه دیپلمات ها، در تمام دیپلمات ها، این دستگاه را اداره می کردند
[ترجمه گوگل]در مجموع دیپلمات های حرفه ای این ماشین را خودشان اجرا می کردند
[ترجمه گوگل]در مجموع دیپلمات های حرفه ای این ماشین را خودشان اجرا می کردند
2. All the diplomatists come to me.
[ترجمه ترگمان]همه دیپلمات ها به من می آیند
[ترجمه گوگل]تمام دیپلمات ها به من می آیند
[ترجمه گوگل]تمام دیپلمات ها به من می آیند
3. FU Bi is a famous statesman, strategist and diplomatist of North Song Dynasty.
[ترجمه ترگمان]FU Bi یک سیاست مدار مشهور، استراتژیست و دیپلمات دودمان سونگ شمالی است
[ترجمه گوگل]FU Bi یک استاد برجسته، استراتژیست و دیپلماتیک سلسله شمال سون است
[ترجمه گوگل]FU Bi یک استاد برجسته، استراتژیست و دیپلماتیک سلسله شمال سون است
4. This Greek diplomatist pretends he cannot speak nor understand English.
[ترجمه ترگمان]این دیپلمات یونانی وانمود می کند که نمی تواند انگلیسی صحبت کند و نه انگلیسی را درک کند
[ترجمه گوگل]این دیپلماتهای یونان وانمود می کند که نمی تواند انگلیسی صحبت کند و یا نمی داند
[ترجمه گوگل]این دیپلماتهای یونان وانمود می کند که نمی تواند انگلیسی صحبت کند و یا نمی داند
5. The survey was carried out at diplomatist Interactive. Data was heavy to be allegoric of the aggregate US population supported ashore zone, age, gender, education, household, proceeds, and marathon.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق در اثر متقابل دیپلمات انجام شد داده ها سنگین بودند تا جمعیت کل آمریکا از منطقه ساحلی، سن، جنسیت، تحصیلات، خانواده، عواید، و ماراتن مورد حمایت قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی در دیپلماتیک Interactive انجام شد داده ها به شدت به عنوان مخالف جمعیت کل جمعیت ایالات متحده از منطقه ساحلی، سن، جنسیت، آموزش و پرورش، خانواده، درآمد و ماراتن بود
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی در دیپلماتیک Interactive انجام شد داده ها به شدت به عنوان مخالف جمعیت کل جمعیت ایالات متحده از منطقه ساحلی، سن، جنسیت، آموزش و پرورش، خانواده، درآمد و ماراتن بود
6. Printer, editor, inventor, scientist, diplomatist : whatever the part, he seemed at ease in it.
[ترجمه ترگمان]Printer، سردبیر، مخترع، دانشمند و سیاست مدار، به هر حال به نظر می رسید که در این کار راحت است
[ترجمه گوگل]چاپگر، سردبیر، مخترع، دانشمند، دیپلماتیک: به هر حال، او به راحتی در آن ظاهر شد
[ترجمه گوگل]چاپگر، سردبیر، مخترع، دانشمند، دیپلماتیک: به هر حال، او به راحتی در آن ظاهر شد
7. In Geneva, Reagan and Gorbachev were supported by large, hardworking staffs of diplomatists.
[ترجمه ترگمان]در ژنو، ریگان و گورباچف توسط کارمندان بزرگ و سخت کوش دیپلمات ها پشتیبانی می شدند
[ترجمه گوگل]در ژنو، ریگان و گورباچف توسط کارکنان بزرگ و کارآمدی دیپلمات ها حمایت شدند
[ترجمه گوگل]در ژنو، ریگان و گورباچف توسط کارکنان بزرگ و کارآمدی دیپلمات ها حمایت شدند
8. I visited his former residence yesterday . In my mind. he is a great diplomatist.
[ترجمه ترگمان]من دیروز به اقامتگاه سابقش رفتم در ذهنم او دیپلمات خوبی است
[ترجمه گوگل]دیروز از محل اقامت سابقم بازدید کردم در ذهن من او یک دیپلمات عالی است
[ترجمه گوگل]دیروز از محل اقامت سابقم بازدید کردم در ذهن من او یک دیپلمات عالی است
9. He was not only a magistrate, he was almost a diplomatist.
[ترجمه ترگمان]او نه تنها قاضی بود بلکه دیپلمات بود
[ترجمه گوگل]او نه تنها یک دادگستری بود، او تقریبا یک دیپلمات بود
[ترجمه گوگل]او نه تنها یک دادگستری بود، او تقریبا یک دیپلمات بود
کلمات دیگر: