کلمه جو
صفحه اصلی

ambassadorship


سفارت

انگلیسی به فارسی

سفارت


سفیر


انگلیسی به انگلیسی

• office or rank of ambassador

جملات نمونه

1. President Richard Nixon offered him an ambassadorship when he was in office, but my father said no.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور ریچارد نیکسون، هنگامی که در اداره بود، او را به عنوان رئیس جمهور معرفی کرد، اما پدرم گفت نه
[ترجمه گوگل]رییس جمهور ریچارد نیکسون زمانی که در دفتر حضور داشت، سفیری را به او داد، اما پدرم گفت: نه

2. The Beijing ambassadorship is one of the highest-profile U.
[ترجمه ترگمان]پکن ambassadorship یکی از the U است
[ترجمه گوگل]سفیر پکن یکی از پرطرفدارترین U

3. During my ambassadorship in the DPRK, I donated books to the Korean national library on behalf of the Chinese Government.
[ترجمه ترگمان]در طول ambassadorship در the، من به نیابت از دولت چین کتاب به کتابخانه ملی کره ای اهدا کردم
[ترجمه گوگل]در طی سفر سفیر من در کره شمالی، من از طرف دولت چین به کتابخانه ملی کره اهدا کردم

4. Locke told the students that he begins his ambassadorship with confidence that the overall state of the relationship is strong and that it will grow.
[ترجمه ترگمان]لاک به دانشجویان گفت که با اطمینان می گوید که وضعیت کلی رابطه قوی است و رشد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]لاک به دانش آموزان گفت که سفیر خود را با اعتماد به نفس آغاز می کند که وضعیت کلی این رابطه قوی است و رشد خواهد کرد

5. The Beijing ambassadorship is one of the highest-profile U. S. diplomatic posts.
[ترجمه ترگمان]پکن ambassadorship یکی از the U است اس پست های دیپلماتیک
[ترجمه گوگل]سفیر پکن یکی از پست های دیپلماتیک U S

6. Huntsman's ambassadorship does not end until midnight Saturday, known as 'the witching hour' to Team Huntsman.
[ترجمه ترگمان]ambassadorship هانتسمن تا نیمه شب شنبه به عنوان ساعت witching برای تیم هانتسمن شناخته نمی شود
[ترجمه گوگل]سفیر هندزن تا نیمه شب شنبه، به عنوان 'ساعت جادوگر' به تیم Huntsman شناخته نمی شود

7. We wish to create an ambassadorship, a game of harmony and cooperation, by giving you information that strikes you at the core of your beings, no matter what your former beliefs have been.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم یک ambassadorship، یک بازی هماهنگی و هم کاری ایجاد کنیم، با دادن اطلاعاتی که به شما در هسته موجودات شما می زند، مهم نیست که باورهای قبلی شما چه بوده است
[ترجمه گوگل]ما آرزو می کنیم یک سفیر، یک بازی هماهنگ و همکاری ایجاد کنیم، با دادن اطلاعاتی که شما را در هسته ای از شما قرار می دهد، مهم نیست که باورهای سابقتان چیست

8. An ambassadorship? That's my payoff?
[ترجمه ترگمان]یک سفارت؟ اون پول من بود؟
[ترجمه گوگل]یک سفیر؟ این بازپرداخت من است؟

9. This wealth also enabled Joseph to buy as much political influence from the Franklin Delano Roosevelt administration as he wanted (including the London ambassadorship).
[ترجمه ترگمان]این ثروت همچنین به یوزف کمک کرد تا نفوذ سیاسی زیادی از دولت فرانکلین دلانو روزولت داشته باشد (از جمله the لندن)
[ترجمه گوگل]این ثروت نیز جوزف را قادر ساخت که نفوذ سیاسی خود را از دولت فرانکلین دلانو روزولت بخواهد (از جمله سفیر لندن)

10. Given the breadth of issues at stake in our relationship with China, this ambassadorship is as important as any in the world, " he said. "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" با توجه به وسعت مشکلات موجود در رابطه با چین، این ambassadorship به همان اندازه مهم در جهان اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]او گفت: با توجه به گستردگی مسائل مورد توجه در رابطه با چین، این سفیر در هر زمان دیگری در جهان مهم است '


کلمات دیگر: