سیاست مابانه، از روى، مهارت و بصیرت
diplomatically
سیاست مابانه، از روى، مهارت و بصیرت
انگلیسی به انگلیسی
• tactfully, discreetly, sensitively, judiciously
جملات نمونه
1. "Their sound is very interesting," he says, diplomatically.
[ترجمه ترگمان]او به طور دیپلماتیک می گوید: \" صدای آن ها بسیار جالب است \"
[ترجمه گوگل]او می گوید: 'صدای آنها بسیار جالب است، دیپلماتیک
[ترجمه گوگل]او می گوید: 'صدای آنها بسیار جالب است، دیپلماتیک
2. Maria handled the situation very diplomatically.
[ترجمه ترگمان]ماریا اوضاع را به طور دیپلماتیک اداره می کرد
[ترجمه گوگل]ماریا این وضعیت را بسیار دیپلماتیک کرد
[ترجمه گوگل]ماریا این وضعیت را بسیار دیپلماتیک کرد
3. Mr Eigen plans to wage his war diplomatically.
[ترجمه ترگمان]آقای ایجن قصد دارد به طور دیپلماتیک به جنگ خود بپردازد
[ترجمه گوگل]آقای Eigen قصد دارد دیپلماتیک خود را به جنگ برساند
[ترجمه گوگل]آقای Eigen قصد دارد دیپلماتیک خود را به جنگ برساند
4. Diplomatically, she pointed to where her male colleagues were standing.
[ترجمه ترگمان]به جایی که همکارانش ایستاده بودند اشاره کرد
[ترجمه گوگل]به طور دیپلماتیک، او اشاره کرد که همکاران مردمی او ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]به طور دیپلماتیک، او اشاره کرد که همکاران مردمی او ایستاده بودند
5. Politically and diplomatically, the barriers against their use by a First World country are massive.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ سیاسی و دیپلماتیک، موانع بر سر استفاده از آن ها توسط یک کشور جهانی اول بسیار گسترده است
[ترجمه گوگل]از لحاظ سیاسی و دیپلماتیک، موانع در برابر استفاده از آنها توسط یک کشور جهانی اول، عظیم است
[ترجمه گوگل]از لحاظ سیاسی و دیپلماتیک، موانع در برابر استفاده از آنها توسط یک کشور جهانی اول، عظیم است
6. They diplomatically pronounced the meal delicious and waxed even more enthusiastic about the promised factory and the prospects for their community.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور دیپلماتیک غذای خوش مزه را به طور دیپلماتیک اعلام کردند و حتی بیشتر به کارخانه موعود و چشم اندازه ای جامعه خود علاقه نشان دادند
[ترجمه گوگل]آنها دیپلماتیک وعده غذایی خوشمزه ای را بیان کردند و حتی بیشتر از کارخانه وعده داده شده و چشم انداز جامعه خودشان را مورد تحسین قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها دیپلماتیک وعده غذایی خوشمزه ای را بیان کردند و حتی بیشتر از کارخانه وعده داده شده و چشم انداز جامعه خودشان را مورد تحسین قرار دادند
7. The country remained diplomatically isolated.
[ترجمه ترگمان]این کشور به طور دیپلماتیک منزوی باقی ماند
[ترجمه گوگل]این کشور دیپلماتیک باقی مانده است
[ترجمه گوگل]این کشور دیپلماتیک باقی مانده است
8. Diplomatically changing sides, they joined with forces planning rebellion.
[ترجمه ترگمان]در عوض، آن ها به شورش برنامه ریزی نیروها پیوستند
[ترجمه گوگل]با تغییر دیپلماتیک طرف ها، آنها با نیروهای شورش برنامه ریزی کردند
[ترجمه گوگل]با تغییر دیپلماتیک طرف ها، آنها با نیروهای شورش برنامه ریزی کردند
9. Diplomatically, he placed the burden of responsibility on the state officials, calling upon them to find solutions.
[ترجمه ترگمان]Diplomatically، او بار مسئولیت بر دوش مقامات دولتی را بر عهده گرفت و از آن ها خواست تا راه حل ها پیدا کنند
[ترجمه گوگل]به طور دیپلماتیک، او مسئولیت مقامات دولتی را بر عهده گرفت و از آنها خواست تا راه حل های خود را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]به طور دیپلماتیک، او مسئولیت مقامات دولتی را بر عهده گرفت و از آنها خواست تا راه حل های خود را پیدا کنند
10. The president begins by diplomatically but pointedly commenting on how difficult this call has been to arrange.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به طور دیپلماتیک از راه دیپلماتیک شروع می کند، اما در اظهار نظر در مورد این که این درخواست چقدر دشوار است، اظهار نظر می کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از طریق دیپلماتیک شروع می شود، اما به شدت اظهار نظر می کند که چقدر دشوار است که این فراخوانی هماهنگ شود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از طریق دیپلماتیک شروع می شود، اما به شدت اظهار نظر می کند که چقدر دشوار است که این فراخوانی هماهنگ شود
11. Be polite; write diplomatically; even in a declaration of war one observes the rules of politeness.
[ترجمه ترگمان]مودب باش؛ حتی با اعلام اعلان جنگ، قواعد ادب را تماشا می کند
[ترجمه گوگل]مودب باش؛ دیپلماتیک بنویسید حتی در یک اعلامیه جنگ، قوانین مودت را رعایت می کند
[ترجمه گوگل]مودب باش؛ دیپلماتیک بنویسید حتی در یک اعلامیه جنگ، قوانین مودت را رعایت می کند
12. Blazing new ideas and gaining initiative diplomatically is the most witty!
[ترجمه ترگمان]Blazing ایده های جدید و به دست آوردن ابتکار دیپلماتیک، the است!
[ترجمه گوگل]افکار جدید و ابتکار عمل دیپلماتیک، شگفت انگیز ترین است!
[ترجمه گوگل]افکار جدید و ابتکار عمل دیپلماتیک، شگفت انگیز ترین است!
13. Diplomatically, we were not badly off.
[ترجمه ترگمان]Diplomatically، ما زیاد دور نبودیم
[ترجمه گوگل]دیپلماتیک، ما خیلی بد نبودیم
[ترجمه گوگل]دیپلماتیک، ما خیلی بد نبودیم
14. All this has left Colombia diplomatically isolated.
[ترجمه ترگمان]همه اینها از کلمبیا به طور دیپلماتیک منزوی شده اند
[ترجمه گوگل]همه اینها کلمبیا را از نظر دیپلماتیک جدا کرده است
[ترجمه گوگل]همه اینها کلمبیا را از نظر دیپلماتیک جدا کرده است
15. His proposal was roundly dismissed as being diplomatically unsound as well as physically impossible.
[ترجمه ترگمان]پیشنهادش به طور کامل رد شد، چرا که از لحاظ سیاسی و هم از نظر فیزیکی غیر ممکن بود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او به طور کامل از نظر دیپلماتیک غیرممکن و غیرممکن به لحاظ جسمی رد شد
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او به طور کامل از نظر دیپلماتیک غیرممکن و غیرممکن به لحاظ جسمی رد شد
کلمات دیگر: