(پسر) خواننده ی کر
choirboy
(پسر) خواننده ی کر
انگلیسی به فارسی
(پسر) خوانندهی کر
choirboy
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a boy who sings in a choir, esp. a church choir.
• boy who sings in a choir
a choirboy is a boy who sings in a church choir.
a choirboy is a boy who sings in a church choir.
جملات نمونه
1. The face is that of a Renaissance choirboy, or cupid, caught up in some act of Southern atavism.
[ترجمه ترگمان]این چهره متعلق به مجسمه Renaissance (Renaissance)یا مجسمه cupid (Renaissance)است که در برخی از مناطق of جنوبی گیر کرده است
[ترجمه گوگل]چهره ای از کارآموز رنسانس یا کوپید است که در بعضی از اعمال خشونت آمیز جنوب صورت گرفت
[ترجمه گوگل]چهره ای از کارآموز رنسانس یا کوپید است که در بعضی از اعمال خشونت آمیز جنوب صورت گرفت
2. When John was ten, he became a choirboy.
[ترجمه ترگمان]، وقتی که \"جان\" ۱۰ سالش بود خودش یه کوچولو بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که جان ده ساله بود، او یک کارگر بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که جان ده ساله بود، او یک کارگر بود
3. The woollen choirboy under my heel!
[ترجمه ترگمان]The پشمی زیر پاشنه من!
[ترجمه گوگل]کاپرو پشمی زیر پاشنه من!
[ترجمه گوگل]کاپرو پشمی زیر پاشنه من!
4. Stevens began life as a choirboy and as a Christian, but his work is all about replacing Christian theology with poetry.
[ترجمه ترگمان]استیونز زندگی را به عنوان یک مسیحی و یک مسیحی آغاز کرد، اما کار او تماما در مورد جایگزینی الهیات مسیحی با شعر است
[ترجمه گوگل]استیونز زندگی خود را به عنوان یک کارآفرین و مسیحی آغاز کرد، اما کار او همه چیز در مورد جایگزین خداشناسی مسیحی در شعر است
[ترجمه گوگل]استیونز زندگی خود را به عنوان یک کارآفرین و مسیحی آغاز کرد، اما کار او همه چیز در مورد جایگزین خداشناسی مسیحی در شعر است
5. Brad Pitt's path from Missouri-bred choirboy to delectable hunk was cemented with a strong Baptist faith and at least a trillion sit-ups.
[ترجمه ترگمان]مسیر برد پیت از ایالت میسوری به عنوان یک لقمه بزرگ با یک ایمان باپتیست قوی و حداقل یک تریلیون درجه افزایش یافت
[ترجمه گوگل]مسیر براد پیت از کارآموز باستانی Missouri به نهنگ جذاب با ایمان باپتیست قوی و حداقل یک تریلیون نفرت انگیز به چنگ آورد
[ترجمه گوگل]مسیر براد پیت از کارآموز باستانی Missouri به نهنگ جذاب با ایمان باپتیست قوی و حداقل یک تریلیون نفرت انگیز به چنگ آورد
6. Imagine a light-up choirboy from a suburban Nativity scene.
[ترجمه ترگمان]یک چراغ روشن را تصور کنید که از یک صحنه در حومه شهر تولد دارد
[ترجمه گوگل]تصور کنید یک کارآموز نورپردازی از یک صحنۀ قدیس حومه ای است
[ترجمه گوگل]تصور کنید یک کارآموز نورپردازی از یک صحنۀ قدیس حومه ای است
7. Tom Mekon handles the vocal with the clear precise choirboy voice that's always been his strength.
[ترجمه ترگمان]تام Mekon با صدایی واضح و کوچک که همیشه نیرویش را از دست داده بود، با ایما و اشاره گوش می دهد
[ترجمه گوگل]تام مکون صدا را با صراحت و صریح و صریح کوربویی روشن می کند که همیشه قدرت اوست
[ترجمه گوگل]تام مکون صدا را با صراحت و صریح و صریح کوربویی روشن می کند که همیشه قدرت اوست
8. To all outward appearance, he looked benign enough, with a mild, unsullied face, the perfect choirboy.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به ظاهر ظاهری مهربان، با قیافه ای آرام و بدون لکه، و یک جای کوچک عجیب و غریب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]به هر ظاهر بیرونی، او به اندازه کافی خوشحال بود، با یک چهره ملایم و ملایم، کوربوی کامل
[ترجمه گوگل]به هر ظاهر بیرونی، او به اندازه کافی خوشحال بود، با یک چهره ملایم و ملایم، کوربوی کامل
9. Michael Portillo seemed ill at ease, and his voice squeaked and cracked like a choirboy.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که مایکل یس راحت و ناراحت به نظر می رسید، و صدایش مثل خر خر شده بود
[ترجمه گوگل]مایکل پورتمیو به راحتی به نظر می رسید و صدای او مانند یک کارآموز جیغ می کشید و گریه می کرد
[ترجمه گوگل]مایکل پورتمیو به راحتی به نظر می رسید و صدای او مانند یک کارآموز جیغ می کشید و گریه می کرد
10. It requires a fertile and high-functioning brain to take something as simple as the truth and twist it, palming off the deception on someone else with the earnestness of a choirboy.
[ترجمه ترگمان]این کار نیازمند یک مغز بارور و دارای عملکرد بالا است تا چیزی به سادگی حقیقت داشته باشد و آن را تغییر دهد، از فریبکاری شخص دیگری با جدیت یک choirboy جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]این نیاز به یک مغز پرخطر و کارآمد دارد تا چیزی را به عنوان ساده به عنوان حقیقت بچرخاند و آن را پیچیده کند، فریب یک شخص دیگر را با محکومیت یک کارآگاه، به دست آورد
[ترجمه گوگل]این نیاز به یک مغز پرخطر و کارآمد دارد تا چیزی را به عنوان ساده به عنوان حقیقت بچرخاند و آن را پیچیده کند، فریب یک شخص دیگر را با محکومیت یک کارآگاه، به دست آورد
11. Loren was 5ft 8in of Italian voluptuousness, while Ladd was 5ft 5in tall and, in his own words, a man with "the face of an ageing choirboy and the build of an undernourished featherweight".
[ترجمه ترگمان]لورن در ارتفاع ۵ فوتی با شهوت ایتالیا قرار داشت، در حالی که Ladd ۵ فوت ارتفاع داشت و به عبارت خودش مردی با \"چهره پیری و ساخت یک featherweight دچار سو تغذیه\" بود
[ترجمه گوگل]لورن 5 و 8 سانت از خوابیده به ایتالیایی داشت، در حالی که لد 5 و 5 سانتیمتر بود و به عبارت خود مردی با مواجهه با یک کوهنورد پیر و ساختن وزن پر از سرسختی بود
[ترجمه گوگل]لورن 5 و 8 سانت از خوابیده به ایتالیایی داشت، در حالی که لد 5 و 5 سانتیمتر بود و به عبارت خود مردی با مواجهه با یک کوهنورد پیر و ساختن وزن پر از سرسختی بود
12. The white tips of his shirt collar made him look like a choirboy.
[ترجمه ترگمان]یقه پیراهن یقه پیراهنش او را به یک جای کوچک جلوه می داد
[ترجمه گوگل]راهنمایی های سفید یقه ی پیراهن او را مانند کاپرویو نگاه کرد
[ترجمه گوگل]راهنمایی های سفید یقه ی پیراهن او را مانند کاپرویو نگاه کرد
13. The naked infant might end up as a biker or a choirboy. Americans nurture their differences and these days conflicts.
[ترجمه ترگمان]ممکن است نوزاد لخت به دوچرخه سواران یا دوچرخه سواران برسد آمریکایی ها اختلافات خود و این روزها را پرورش می دهند
[ترجمه گوگل]نوزاد بیچاره ممکن است به عنوان یک دوچرخهسواری یا یک گروه کارآموز به پایان برسد آمریکایی ها اختلافات خود را تقویت می کنند و این روزها درگیری ها را رقم می زنند
[ترجمه گوگل]نوزاد بیچاره ممکن است به عنوان یک دوچرخهسواری یا یک گروه کارآموز به پایان برسد آمریکایی ها اختلافات خود را تقویت می کنند و این روزها درگیری ها را رقم می زنند
14. In the most serious incident before the weekend's attack, police were told that an 11-year-old choirboy had been attacked by two young boys after being lured to an isolated spot.
[ترجمه ترگمان]در جدی ترین حادثه قبل از حمله آخر هفته، به پلیس گفته شد که یک کودک ۱۱ ساله پس از فریب دادن به یک نقطه منزوی توسط دو پسر جوان مورد حمله قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در جدی ترین حادثه قبل از حمله آخر هفته، پلیس گفته شد که یک همجنس گرا 11 ساله پس از جلب نظر به یک نقطه جدا شده توسط دو پسر جوان مورد حمله قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در جدی ترین حادثه قبل از حمله آخر هفته، پلیس گفته شد که یک همجنس گرا 11 ساله پس از جلب نظر به یک نقطه جدا شده توسط دو پسر جوان مورد حمله قرار گرفته است
کلمات دیگر: