کلمه جو
صفحه اصلی

biological clock


(انواع ادوار طبیعی در موجودات که با جزر و مد و حرارت و ماه و خورشید و غیره رابطه دارد) ساعت زیستی، زیست گشت، زیست آهنگ

انگلیسی به فارسی

(انواع ادوار طبیعی در موجودات که با جزر و مد و حرارت و ماه و خورشید و غیره رابطه دارد) ساعت زیستی، زیست گشت، زیست آهنگ


انگلیسی به انگلیسی

• amount of time that a person can biologically perform a certain function (such as have children)
your biological clock is your body's way of registering time. it does not depend on external events such as day or night.

مترادف و متضاد

internal clock


Synonyms: biological rhythm, biorhythm, body clock, circadian clock, circadian rhythm, cycles


جملات نمونه

1. For women, the "biological clock" governs the time for having children.
[ترجمه ترگمان]برای زنان، \"ساعت زیستی\" بر زمان بچه دار شدن حکومت می کند
[ترجمه گوگل]برای زنان، 'ساعت زیستی' زمان برای داشتن فرزندان را تعیین می کند

2. Long-haul flights can seriously disrupt your biological clock.
[ترجمه ترگمان]پروازهای طولانی مدت می تواند به طور جدی ساعت زیستی شما را مختل کند
[ترجمه گوگل]پرواز های طولانی می تواند به طور جدی ساعت زیستی شما را مختل کند

3. At 3 Kate's biological clock was ticking .
[ترجمه ترگمان]ساعت ۳: ۰۰ ۸ کیت در حال تیک تاک بود
[ترجمه گوگل]در 3 ساعت بیولوژیکی کیت، کیت شد

4. The ticking of the biological clock.
[ترجمه ترگمان]تیک تاک ساعت زیستی
[ترجمه گوگل]تیک تاک ساعت زیستی

5. The way Max's biological clock is ticking, it's a wonder Emma didn't call out the bomb squad.
[ترجمه ترگمان]طوری که ساعت زیستی در حال تیک تاک ساعت است اما تعجبی ندارد که اما جوخه بمب را صدا نکرده است
[ترجمه گوگل]ساعت مچی بیولوژیکی تیک تاک، یک تعجب است که نمیتواند بمب را فراخوانی کند

6. Her biological clock was ticking and she really wanted to have a baby.
[ترجمه ترگمان]ساعت biological داشت تیک تاک می کرد و اون واقعا می خواست یه بچه داشته باشه
[ترجمه گوگل]ساعت بیولوژیکی او تیک تیک بود و او واقعا می خواست بچه داشته باشد

7. Unfortunately a woman's biological clock is no joke.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه ساعت زیستی زن هیچ شوخی نیست
[ترجمه گوگل]متاسفانه یک ساعت زیستی زن شوخی نیست

8. Every living thing has what scientists call a biological clock that controls behavior.
[ترجمه ترگمان]هر چیز زنده چیزی است که دانشمندان یک ساعت زیستی می نامند که رفتار را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]هر موجود زنده چیزی است که دانشمندان یک ساعت بیولوژیکی را کنترل می کنند که رفتار را کنترل می کنند

9. Songs and laughter lubricate the biological clock.
[ترجمه ترگمان]ترانه و خنده ساعت زیستی
[ترجمه گوگل]آهنگ ها و خنده روانی ساعت زیستی

10. "This biological clock has a very powerful effect on us, " says Professor Jim Horne, director of Loughborough University's sleep research centre.
[ترجمه ترگمان]پروفسور جیم هورن، مدیر مرکز تحقیقات خواب دانشگاه Loughborough می گوید: \" این ساعت زیستی اثر بسیار قدرتمندی بر ما دارد \"
[ترجمه گوگل]پروفسور جیم هورن، مدیر مرکز تحقیقات خواب Loughborough University، می گوید: 'این ساعت بیولوژیکی تاثیر بسیار مهمی بر ما دارد '

11. A ticking biological clock sometimes isn't enough. That's where science steps in and helps it along.
[ترجمه ترگمان]یک ساعت زیستی در حال گذر زمان کافی نیست اینجاست که علم وارد می شود و به آن کمک می کند
[ترجمه گوگل]یک ساعت بیولوژیک تیک زدن گاهی اوقات کافی نیست این جایی است که علم در آن حرکت می کند و به آن کمک می کند

12. Her biological clock were ticking and IT really required to HAs a baby.
[ترجمه ترگمان]ساعت biological در حال گذر بود و واقعا نیاز به بچه دار شدن داشت
[ترجمه گوگل]ساعت بیولوژیکی او تیک تیک بود و واقعا نیاز به یک کودک داشت

13. Does the person's food have biological clock after character?
[ترجمه ترگمان]آیا غذای فرد دارای ساعت زیستی بعد از کاراکتر است؟
[ترجمه گوگل]آیا غذای فردی پس از شخصیت بیولوژیکی دارد؟

پیشنهاد کاربران

محدوده سنی که یک خانم توانایی بچه دار شدن را دارد.



کلمات دیگر: