کلمه جو
صفحه اصلی

bobsled


معنی : نوعی سورتمه کوچک
معانی دیگر : سورتمه، سورتمه ی کوچک، سورتمه ی دو ترکه، سورتمه ی فلزی دارای دو جفت تیغه، مسابقه ی سورتمه سواری (bobsleigh هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

نوعی سورتمه کوچک


دوبله، نوعی سورتمه کوچک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a long racing sled with two separate sets of runners and mechanisms for steering and braking.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bobsleds, bobsledding, bobsledded
مشتقات: bobsledder (n.)
• : تعریف: to ride or race in a bobsled.

• type of sled used in snow
ride on a bobsled
a bobsled is the same as a bobsleigh.

مترادف و متضاد

نوعی سورتمه کوچک (اسم)
bobsled

جملات نمونه

1. The boy decelerates the bobsled where he nears a curve.
[ترجمه ترگمان]پسر در حالی که به a نزدیک می شود، سرش را تکان می دهد
[ترجمه گوگل]پسر بچه را تسکین می دهد که در آن منحنی نزدیک است

2. Cons: Just when the bobsled builds up steam, brakes on the track slow it down.
[ترجمه ترگمان]معایب: درست زمانی که the بخار را می سازد و ترمز را کند می کند
[ترجمه گوگل]منافع فقط زمانی که bobsleled بخار تولید می کند، ترمزهای روی مسیر آن را کاهش می دهند

3. The bobsled run has banked curves about a mile long.
[ترجمه ترگمان]در حدود یک مایل طول می کشد
[ترجمه گوگل]رانندگی دوچرخه سوار منحنی در حدود یک مایل طول می کشد

4. Jungle River Boat Safari, Tom Sawyer island and Bobsled Runs, I think, are all fascinating.
[ترجمه ترگمان]سفر سیاحتی رودخانه جنگلی، جزیره تام سایر و bobsled Runs، من فکر می کنم همه آن ها جذاب هستند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم همه جزیره جذاب است

5. Sports included in the Winter Olympics nowadays include bobsled, curling, ice hockey, luge, skating, skiing, ski jumping, and snowboarding.
[ترجمه ترگمان]این روزها بازی های المپیک زمستانی شامل bobsled، curling، هاکی روی یخ، اسکیت، اسکی، اسکی، پرش با اسکی و ورزش همگانی است
[ترجمه گوگل]ورزش های موجود در بازی های المپیک زمستانی امروزه شامل دوچرخه سواری، پیچش یا حلقه زنی، هاکی روی یخ، پیاده روی، اسکیت، اسکی، اسکی پریدن و اسنوبورد است

6. The bobsled run is built out of wood not metal and hidden among trees.
[ترجمه ترگمان]دویدن bobsled از چوب ساخته شده است نه فلز و پنهان در میان درختان
[ترجمه گوگل]رشته بابلس از چوب غیر فلزی ساخته شده و در میان درختان پنهان است

7. Bobsled is a popular winter sport in America.
[ترجمه ترگمان]bobsled یک ورزش محبوب در زمستان در آمریکا است
[ترجمه گوگل]Bobsled یک ورزش زمستانی محبوب در آمریکا است

8. But the players don't use skate, they use bobsled and hurtle down twisting course.
[ترجمه ترگمان]اما بازیکنان از اسکیت استفاده نمی کنند، از bobsled استفاده می کنند و به سرعت پایین می ایند
[ترجمه گوگل]اما بازیکنان از اسکیت استفاده نمی کنند، آنها از دوچرخه سواری استفاده می کنند و از پیچ و تاب دور می شوند

9. Within the hall, simulators allow visitors to experience the excitement of a bobsled run or ski jump.
[ترجمه ترگمان]در داخل سالن، simulators به بازدیدکنندگان اجازه می دهند تا هیجان یک پرش یا پرش با اسکی را تجربه کنند
[ترجمه گوگل]در داخل سالن، شبیه ساز ها به بازدیدکنندگان اجازه می دهد تا هیجان یک اجرای دوبله یا پرش اسکی را تجربه کنند

10. Canada's Helen Upperton used to find herself finishing fourth or fifth in bobsled races behind rivals with newer, sleeker sleds.
[ترجمه ترگمان]هلن Upperton از کانادا برای پیدا کردن مقام چهارم یا پنجم در مسابقات bobsled پشت رقبای خود با سورتمه newer جدیدتر استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]هلن آپپرتون کانادا برای پیدا کردن خود در چهارمین یا پنجمین بازی در مسابقات باسن در پشت رقیب با سورتمه های جدیدتر و باشکوه تر استفاده کرد

11. The next day, in Ocho Rios, Jamaica, Sheila and I skip the rain-forest bobsled excursion and swim with dolphins.
[ترجمه ترگمان]روز بعد، در \"Ocho ریوس\"، جاماییکا، شیلا، و من از جنگل بارانی bobsled رد شدم و با دلفین ها شنا کردم
[ترجمه گوگل]روز بعد، در Ocho ریوس، جامائیکا، شیلا و من، گشت و گذار در بوته جنگل بارانی و شنا کردن با دلفین ها را از بین می برد

12. It also has enjoyed its usual dominance in sledding sports, where it has already won nine medals in luge, bobsled and skeleton.
[ترجمه ترگمان]این کشور همچنین از تسلط همیشگی خود در ورزش های sledding لذت برده است که در آن تاکنون نه مدال در luge، bobsled و اسکلت به دست آورده است
[ترجمه گوگل]همچنین از تسلط معمول خود در ورزشهای سواری لذت می برد، جایی که در حال حاضر نه مدال در لبه، دو و میدانی و اسکلت داشته است

13. Bobsledding involves descending down an icy track in a bobsled cart with two or four people sitting inside.
[ترجمه ترگمان]bobsledding شامل یک خط یخ زده در یک گاری با دو یا چهار نفر که در آن نشسته بودند، فرو می رود
[ترجمه گوگل]Bobsledding شامل پایین رفتن یک مسیر یخی در سبد دوتایی با دو یا چهار نفر نشسته در داخل


کلمات دیگر: