کلمه جو
صفحه اصلی

polysemy


معنی : تکثر و تعدد معانی
معانی دیگر : (داشتن چند معنی) چند معنایی، چند چمی

انگلیسی به فارسی

تکثر وتعدد معانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: polysemous (adj.)
• : تعریف: the quality of having more than one related meaning.

- Many English words are characterized by polysemy.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کلمات انگلیسی توسط polysemy مشخص می شوند
[ترجمه گوگل] بسیاری از کلمات انگلیسی با چندزمین مشخص می شوند

مترادف و متضاد

تکثر و تعدد معانی (اسم)
polysemy

جملات نمونه

1. Amibiguity often arises due to polysemy and homonymy.
[ترجمه ترگمان]Amibiguity اغلب ناشی از polysemy و homonymy است
[ترجمه گوگل]عمدتا به علت چندزمین و هموژن بودن، اغلب به وجود می آید

2. Chinese vocabularies have characteristics of indeterminateness, polysemy, flexibility of parts of speech and the lack of morphology changing.
[ترجمه ترگمان]لغات چینی دارای ویژگی های of، polysemy، انعطاف پذیری بخش هایی از گفتار و فقدان مورفولوژی است
[ترجمه گوگل]واژگان چینی دارای ویژگی های نامتقارن، چندجمله ای، انعطاف پذیری بخش هایی از گفتار و عدم تغییر مورفولوژی است

3. Polysemy is one of the important research fields of cognitive lexical semantics, in which the linking mechanisms among the senses is considered as a very challenging one.
[ترجمه ترگمان]Polysemy یکی از زمینه های مهم تحقیق در معناشناسی شناختی شناختی است که در آن مکانیسم های ارتباطی بین معانی به عنوان یک چالش بسیار چالش برانگیز در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]Polysemy یکی از زمینه های مهم تحقیق معانی شناختی واژگان است که در آن مکانیزم های اتصال در حواس به عنوان یک چالش بسیار مهم در نظر گرفته می شود

4. As a pervasive semantic phenomenon across languages, polysemy has been given a systematic and extensive study, but there is not much attention shown to spatial polysemous words.
[ترجمه ترگمان]به عنوان پدیده ای معنایی فراگیر در بین زبان ها، polysemy یک مطالعه اصولی و گسترده ارایه شده است، اما توجه زیادی به کلمات polysemous فضایی نشان داده نمی شود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پدیده معنایی فراگیر در سراسر زبان ها، چندسیمه یک مطالعه سیستماتیک و گسترده ارائه شده است، اما توجه زیادی به کلمات چند جملهای فضایی نداشته است

5. Its polysemy makes it a key concept articulating different fields such as new media technology, popular culture and media economy.
[ترجمه ترگمان]polysemy آن، آن را یک مفهوم کلیدی در بیان زمینه های مختلف مانند تکنولوژی رسانه ای جدید، فرهنگ عمومی و اقتصاد رسانه ای می سازد
[ترجمه گوگل]Polysemy آن یک مفهوم کلیدی است که زمینه های مختلفی از جمله فن آوری رسانه های جدید، فرهنگ عامه و رسانه های رسانه ای را بیان می کند

6. In this paper, the author probes into polysemy from a cognitive perspective of metonymy.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، مولف به polysemy از دیدگاه شناختی of می پردازد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نویسنده از یک دیدگاه شناختی از مونونیم به چندزمین می پردازد

7. To solve the problem of mistranslation of polysemy can help improve our ability to translate Chinese into Yi Language.
[ترجمه ترگمان]حل مشکل mistranslation می تواند به بهبود توانایی ما برای ترجمه زبان چینی به زبان یی کمک کند
[ترجمه گوگل]برای حل مشکل سوءاستفاده از چندجملهای میتواند به بهبود توانایی ما در ترجمه چینی به زبان یی کمک کند

8. Polysemy is an essential feature of a language's economy and efficiency.
[ترجمه ترگمان]Polysemy یکی از ویژگی های اساسی اقتصاد و بهره وری زبان است
[ترجمه گوگل]پلیسمی یکی از ویژگی های اساسی یک اقتصاد و کارایی زبان است

9. Polysemy is one of the key characters of natural language.
[ترجمه ترگمان]Polysemy یکی از حروف اصلی زبان طبیعی است
[ترجمه گوگل]Polysemy یکی از شخصیت های کلیدی زبان طبیعی است

10. Polysemy, ambiguity, pun are three semantic phenomena which people always concern.
[ترجمه ترگمان]ابهام، ابهام، جناس، سه پدیده معنایی هستند که مردم همواره نگران آن هستند
[ترجمه گوگل]Polysemy، ابهام، پان 3 پدیده معنایی است که مردم همیشه به آن علاقه دارند

11. As a common language phenomenon, Polysemy is always the focus of linguists.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پدیده زبان مشترک، Polysemy همیشه کانون زبان شناسان است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پدیده زبان مشترک، Polysemy همیشه تمرکز زبان شناسان است

12. The third talks about polysemy and its relation to homonymy, etc.
[ترجمه ترگمان]سومین گفتگوها در مورد polysemy و رابطه اش با homonymy و غیره
[ترجمه گوگل]سومین سخنرانی در مورد پلیسمی و ارتباط آن با هموونیمیا و غیره

13. The paper discusses relationship between polysemy and the semantic word formation as well as the deep-seated factor of polysemy.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی رابطه بین polysemy و شکل گیری کلمه معنایی و همچنین ضریب seated عمیق of می پردازد
[ترجمه گوگل]مقاله در مورد رابطه بین چندجمله ای و شکل واژگان معنایی و همچنین عامل عمیق چندجمله بحث می کند

14. With the emergence of cognitive linguistics, polysemy is researched by means of human conceptual knowledge and cognitive devices, which then provide a framework to explain the phenomenon of polysemy.
[ترجمه ترگمان]با ظهور زبان شناسی شناختی، polysemy با استفاده از دانش مفهومی انسانی و ابزارهای شناختی مورد تحقیق قرار می گیرد و سپس چارچوبی برای توضیح پدیده of ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]با ظهور زبان شناسی شناختی، پلیسمی با استفاده از دانش شناختی و ابزار شناختی مفهومی انسان مورد بررسی قرار می گیرد و سپس چارچوبی برای توضیح پدیده ی چندجمله ای ارائه می دهد

15. Polysemy is a significant language phenomenon, and it appears widely in every language.
[ترجمه ترگمان]Polysemy یک پدیده زبانی مهم است و به طور گسترده در هر زبانی ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]Polysemy یک پدیده زبان قابل توجه است و به طور گسترده ای در هر زبان ظاهر می شود

پیشنهاد کاربران

چند وجهی

چندمعنایی

polysemy ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: چندمعنایی
تعریف: وضعیتی که در آن یک واژه دو یا چند معنای مرتبط دارد


کلمات دیگر: