کلمه جو
صفحه اصلی

anniversary


معنی : سالگرد، سوگواری سالیانه، جشن سالیانه عروسی، جشن یادگاری، مجلس یادبود یا جشن سالیانه
معانی دیگر : (اغلب با a بزرگ - لاتین) پس از میلاد مسیح، میلادی (مخفف آن: .a.d)، سالروز، یادبود سالیانه، بزرگداشت سالیانه، جشن یادبود، سال وفات، مجلس یادبود

انگلیسی به فارسی

سوگواری سالیانه، جشن سالیانه عروسی، مجلس یادبود یا جشن سالیانه، جشن یادگاری


سالگرد، سوگواری سالیانه، جشن سالیانه عروسی، جشن یادگاری، مجلس یادبود یا جشن سالیانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: anniversaries
(1) تعریف: the yearly recurrence of a particular event such as a marriage.
مشابه: birthday, centennial

- We're celebrating the tenth anniversary of the opening of our business next week.
[ترجمه ترگمان] ما دهمین سالگرد افتتاح کسب وکار خود را هفته آینده جشن می گیریم
[ترجمه گوگل] ما دهمین سالگرد افتتاح کسب و کار ما در هفته آینده را جشن می گیریم
- Our wedding anniversary falls on a Tuesday this year.
[ترجمه نادیا] سالگرده عروسی ما میوفته برای سه شنبه ی امسال
[ترجمه نیل] سالگرد عروسی ما امسال می افته توی سه شنبه.
[ترجمه ترگمان] سالگرد ازدواج ما در سه شنبه امسال برگزار می شود
[ترجمه گوگل] سالگرد عروسی ما سه روزه این سال است

(2) تعریف: the celebration of such an event.
مترادف: celebration
مشابه: commemoration, jubilee

- How many guests will be attending the anniversary?
[ترجمه Arsheda] چه تعداد مهمان در سالگرد حضور خواهند داشت؟؟
[ترجمه ترگمان] چند نفر مهمان در این مراسم حضور خواهند داشت؟
[ترجمه گوگل] چه تعداد مهمان در سالگرد حضور خواهند داشت؟

• yearly date commemorating a special event; birthday
an anniversary is a date which is remembered or celebrated because a special event happened on that date in a previous year.

مترادف و متضاد

سالگرد (اسم)
anniversary, jubilee

سوگواری سالیانه (اسم)
anniversary

جشن سالیانه عروسی (اسم)
anniversary

جشن یادگاری (اسم)
anniversary

مجلس یادبود یا جشن سالیانه (اسم)
anniversary

yearly observance, celebration


Synonyms: ceremony, commemoration, feast day, festival, holiday, jubilee, recurrence, red-letter day


جملات نمونه

1. a wedding anniversary
سالروز ازدواج

2. the thousandth anniversary of khayyam
بزرگداشت هزاره ی خیام

3. the diamond wedding anniversary of that aged couple
جشن شصتمین سال ازدواج آن زن و شوهر پیر

4. the five hundredth anniversary of the discovery of america
پانصدمین سالروز کشف امریکا

5. today is the anniversary of his father's death
امروز سال وفات پدر اوست.

6. they celebrated the golden anniversary of their marriage
آنان پنجاهمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفتند.

7. Jack and Kim celebrated their twentieth wedding anniversary in January.
[ترجمه ترگمان]جک و کیم در ماه ژانویه بیستمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفتند
[ترجمه گوگل]جک و کیم جشن سالگرد بیستمین عیدشان را در ماه ژانویه جشن گرفتند

8. We always celebrate our wedding anniversary with dinner in an expensive restaurant.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه سالگرد ازدواجمون رو با شام تو یه رستوران گرون جشن می گیریم
[ترجمه گوگل]ما همیشه سالگرد عروسی ما را با شام در یک رستوران گرانقیمت جشن می گیریم

9. The exhibition coincides with the 50th anniversary of his death.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه مصادف با پنجاهمین سالگرد مرگ وی است
[ترجمه گوگل]نمایشگاه همزمان با 50 سالگرد مرگ او است

10. My heartiest good wishes on the 20th anniversary of your marriage. May the years to come bring every blessing to you both.
[ترجمه ترگمان]آرزوی من در مورد بیستمین سالگرد ازدواج شما برای هر دوی شما دعا کنید
[ترجمه گوگل]آرزوی سلامتی من برای 20 سالگرد ازدواج شما ممکن است سال های سال هرکدام از شما را برکت دهد

11. The anniversary was marked by a luncheon given in the town hall.
[ترجمه ترگمان]سالگرد ازدواج توسط یک ناهار که در تالار شهر برگزار شده بود، تعیین شد
[ترجمه گوگل]سالگرد با یک ناهار در تالار شهرداری مشخص شد

12. We celebrated our 25th wedding anniversary in Florence.
[ترجمه ترگمان]ما بیست و پنجمین سالگرد ازدواج خود را در فلورانس برگزار کردیم
[ترجمه گوگل]ما سالگرد تولد 25 سالگی ما را در فلورانس جشن گرفتیم

13. We always celebrate our wedding anniversary by going out to dinner.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه سالگرد ازدواجمون رو با رفتن به شام جشن می گیریم
[ترجمه گوگل]ما همیشه با گذراندن شام، عید سالگرد ما را جشن می گیریم

14. A huge parade was held on the anniversary of the 1959 revolution.
[ترجمه ترگمان]رژه عظیمی در سالگرد انقلاب ۱۹۵۹ برگزار شد
[ترجمه گوگل]رژه بزرگ در سالگرد انقلاب 1959 برگزار شد

15. For an anniversary present Stuart took me to the opera and we had seats in the dress circle.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، استوارت من را به اپرا برد و ما در حلقه لباس نشستیم
[ترجمه گوگل]برای سالگرد حضور استوارت مرا به اپرا برد و صندلی هایی در دایره لباس داشتیم

16. Tomorrow's parade will mark the fiftieth anniversary of the battle.
[ترجمه ترگمان]مراسم فردا مراسم پنجاهمین سالگرد جنگ را نشان خواهد داد
[ترجمه گوگل]رژه فردا پنجاه و هشتمین سالگرد نبرد خواهد بود

a wedding anniversary

سالروز ازدواج


the five hundredth anniversary of the discovery of America

پانصدمین سالروز کشف امریکا


Today is the anniversary of his father's death.

امروز سال وفات پدر اوست.


پیشنهاد کاربران

سالگرد ازدواج

روز تولد


سالگرد یک موضوی خاص از قبیل مرگ، تولد، ازدواج و. . .

سالگرد

سالگرد انقلاب

سالگرد یک روز خاص که به جشن گرفتن نیاز دارد و شاد کننده است و البته سالگرد مرگ نمی شود!!

A date when you celebrate sth that happened in a previous year that is important to you
مدت زمانی ک مهمه و جشن میگریش همون طور ک بقیه گفتن مثل سالگرد ازدواج
it was their second wedding anniversary
اون دومین مراسم سالگرد ازدواجشون بود

the annual recurrence of a date marking a notable event ( Merriam - webster )

سالگرد اشنایی یا دوستی

این لغت به معنای سالگرد هست.


کلمات دیگر: