<div class="boxBd"><div class="anaTermExp">1. he signalled his wife to leave the room</div><div class="anaTermMean" termid="1" word="signalled">به زنش اشاره کرد که اتاق را ترک کند.</div><hr><div class="anaTermExp">2. he signalled the fleet to turn back</div><div class="anaTermMean" termid="2" word="signalled">به ناوگان علامت داد که برگردند.</div></div>

1. he signalled his wife to leave the room به زنش اشاره کرد که اتاق را ترک کند. 2. he signalled the fleet to turn back به ناوگان علامت داد که برگردند.

جملات نمونه

اگر به صورت فعل باشه به معناهای :با علامت ابلاغ کردن، با اشاره رساندن، خبر دادن، علامت دادن <br><br>اگر به صورت صفت باشه به معناهای : سیگنال، علامت، نشان، راهنما، اخطار، ابلاغ<br>

اگر به صورت فعل باشه به معناهای :با علامت ابلاغ کردن، با اشاره رساندن، خبر دادن، علامت دادن اگر به صورت صفت باشه به معناهای : سیگنال، علامت، نشان، راهنما، اخطار، ابلاغ

پیشنهاد کاربران

<p>سیگنال داد، علامت دادن، با علامت ابلاغ کردن، با اشاره رساندن</p>

سیگنال داد، علامت دادن، با علامت ابلاغ کردن، با اشاره رساندن

signalled

انگلیسی به فارسی

جملات نمونه

پیشنهاد کاربران