کلمه جو
صفحه اصلی

discombobulate


معنی : درهم و برهم کردن
معانی دیگر : (امریکا - عامیانه) مغشوش کردن، به هم زدن، آشفته کردن، مغشوش کردن، مختل کردن

انگلیسی به فارسی

مغشوش کردن، درهم‌وبرهم کردن، مختل کردن


discombobulate، درهم و برهم کردن


انگلیسی به انگلیسی

• mess up, confuse, disconcert

مترادف و متضاد

درهم و برهم کردن (فعل)
disorganize, discombobulate, tangle, muddle, snafu

جملات نمونه

1. The spokesman was completely discombobulated by the hecklers.
[ترجمه ترگمان]این سخنگو کاملا تحت تاثیر the قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این سخنگو به طور کامل توسط هکلرها از بین رفته بود

2. The term comes from "discombobulate," which means to confuse or frustrate, and Google.
[ترجمه ترگمان]این عبارت از \"discombobulate\" می آید که به معنای گیج کردن یا بی اثر کردن است
[ترجمه گوگل]این اصطلاح از 'discombobulate' است که به معنای اشتباه یا خرابکاری، و گوگل است

3. That really can discombobulate you.
[ترجمه ترگمان] اون واقعا می تونه تو رو فریب بده
[ترجمه گوگل]این واقعا می تواند شما را از بین ببرد

4. If you admire fancy words, if every sky is beauteous, every blonde curvaceous, every intelligent child prodigious, if you are tickled by discombobulate, you will have a bad time with Reminder
[ترجمه ترگمان]اگر کلمات رویایی را تحسین کنید، اگر هر آسمان زیبا و زیبا باشد، هر بچه مو بور، هر بچه باهوش، هر بچه باهوش، اگر شما از discombobulate tickled، اوقات خوشی را با Reminder خواهید داشت
[ترجمه گوگل]اگر شما کلمات فانتزی را تحسین کنید، اگر هر آسمان زیبا باشد، هر کدام از لباس های هوشمند، هر کودک هوشمند فوق العاده، اگر شما توسط discombobulate غلغلکند، شما زمان بد با یادآوری

5. We have hinted that there are more things pending, which will discombobulate the establishment and put rips in the cover-up.
[ترجمه ترگمان]ما اشاره کرده ایم که چیزهای بیشتری در حال انتظار وجود دارد، که این کار را به تعویق می اندازد و در پوشش قرار می دهد
[ترجمه گوگل]ما اشاره کردیم که چیزهای بیشتری در انتظار است که باعث ایجاد اختلال در ایجاد و رفع پنهان می شود


کلمات دیگر: