کلمه جو
صفحه اصلی

clemency


معنی : مروت، بخشندگی، رحم، اعتدال عناصر
معانی دیگر : ملایمت، گذشت، بخشایندگی، مدارا، رحمت، شفقت، ارفاق (به ویژه نسبت به دشمن یا گناهکار)، عمل مروت آمیز، عفو، (در مورد آب و هوا) اعتدال، لطافت

انگلیسی به فارسی

بخشایندگی، رحم، اعتدال عناصر


مهربانی، بخشندگی، رحم، مروت، اعتدال عناصر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: clemencies
(1) تعریف: the inclination to be merciful or forgiving; leniency.
مترادف: forgiveness, leniency, mercy
متضاد: mercilessness, ruthlessness
مشابه: compassion, forbearance, indulgence, quarter

- Her heart was filled with clemency toward those who had wronged her.
[ترجمه ترگمان] دلش از کسانی که به او ظلم کرده بودند رحم کرده بود
[ترجمه گوگل] قلبش به خاطر کسانی که به او ستم کرده بود، عفو شد

(2) تعریف: an act of mercy or forgiveness.
مترادف: forgiveness, leniency, mercy
مشابه: forbearance, indulgence, quarter

- The condemned man's family hoped that the governor would grant him clemency.
[ترجمه ترگمان] خانواده محکوم به این امید بودند که فرماندار به او رحم کند
[ترجمه گوگل] خانواده مرد محکوم امیدوار بودند که فرماندار او را به عدالت ببخشد

(3) تعریف: temperateness, as of weather.
مترادف: mildness, temperateness
متضاد: inclemency
مشابه: clearness, fairness

- The later part of the spring season is usually marked by clemency.
[ترجمه ترگمان] بخش بعدی فصل بهار معمولا با clemency مشخص می شود
[ترجمه گوگل] بخش بعدی فصل بهار معمولا با مهربانی مشخص می شود

• grace, mercy, leniency; mildness
if someone is shown clemency, they receive kind and merciful treatment from a person who has the authority to punish them; a formal word.

مترادف و متضاد

مروت (اسم)
courage, goodness, kindness, humanism, audacity, generosity, manliness, mercy, humanity, clemency, pity

بخشندگی (اسم)
bounty, grace, munificence, clemency

رحم (اسم)
womb, mercy, compassion, lenity, ruth, matrix, clemency, uterus, pity, compunction

اعتدال عناصر (اسم)
clemency

forgiveness


Synonyms: caritas, charity, compassion, endurance, equitableness, fairness, forbearance, gentleness, grace, humanity, indulgence, justness, kindness, lenience, leniency, lenity, lifesaver, mercifulness, mercy, mildness, moderation, soft-heartedness, sufferance, tenderness, tolerance, toleration


Antonyms: no mercy


جملات نمونه

1. the clemency of the weather in shiraz
اعتدال هوای شیراز

2. the judge's clemency toward the offender
عطوفت قاضی نسبت به آن خطاکار

3. She was granted clemency after killing her violent husband.
[ترجمه ترگمان]پس از کشتن شوهر خشن او نیز به او رحم کردند
[ترجمه گوگل]او پس از کشتن شوهر خشونت آمیز، به عدالت محکوم شد

4. He appealed to the judge for clemency.
[ترجمه ترگمان]او از قاضی درخواست بخشش کرد
[ترجمه گوگل]او به قاضی برای محکومیت تجدید نظر کرد

5. Mr Harris had applied for a clemency hearing before the governor, Mr George Deukmejian.
[ترجمه ترگمان]آقای هار یس درخواست بخشش را قبل از فرماندار، آقای جورج Deukmejian، درخواست کرده بود
[ترجمه گوگل]آقای هریس قبل از فرماندار، آقای جورج دئومهجان، به دادرسی عذرخواهی پرداخت

6. Wilson is the only one who can grant clemency.
[ترجمه ترگمان]ویلسون تنها کسی است که می تواند طلب بخشش کند
[ترجمه گوگل]ویلسون تنها کسی است که می تواند عفو کند

7. His clemency had earned him the regard of the West and would, surely, last until Twelfth Night.
[ترجمه ترگمان]clemency او را نسبت به غرب به دست آورده بود و مطمئنا تا به هنگام شب از دریاچه تولفث پیش می رفت
[ترجمه گوگل]عفو او به او توجه غرب را به دست آورد و مطمئنا تا شب دوازدهم ادامه خواهد یافت

8. Ms. Aris was granted clemency after serving 10 years for killing her abusive husband.
[ترجمه ترگمان]خانم توت پس از ۱۰ سال خدمت به خاطر کشتن همسر abusive، مورد عفو قرار گرفت
[ترجمه گوگل]خانم آریس پس از 10 سال خدمت به خاطر قتل همسر مزاحم او، به عدالت محکوم شد

9. There was no recommendations for clemency in the case and none is here recommended.
[ترجمه ترگمان]در این مورد توصیه ها برای بخشش وجود ندارد و هیچ کدام از آن ها توصیه نمی شود
[ترجمه گوگل]هیچ توصیه ای برای معذرتخواهی در این مورد وجود نداشت و هیچکدام از اینها توصیه نمی شود

10. He battles to find cause for clemency, defying the political establishment, which wants Cindy executed.
[ترجمه ترگمان]او در تلاش برای پیدا کردن دلیلی برای بخشش، مبارزه با ایجاد سیاسی است که می خواهد سیندی اعدام شود
[ترجمه گوگل]او برای پی بردن به علت شفقت و جلوگیری از تشکیلات سیاسی که سیندی را اعدام می کند، مبارزه می کند

11. McCord, now 2 was granted clemency last week after U. S. Rep.
[ترجمه ترگمان]McCord که اکنون ۲ ساله است، هفته گذشته پس از پایان سال به بخشش داده شد اس نماینده
[ترجمه گوگل]مک کورد، در حال حاضر 2 نفر در هفته گذشته پس از U S Rep

12. You can enter an appeal for clemency, of course.
[ترجمه ترگمان]البته شما می توانید درخواست بخشش کنید
[ترجمه گوگل]البته می توانید درخواست تجدید نظر برای معذرت خواهی را وارد کنید

13. Two requests for clemency in one day!
[ترجمه ترگمان]دو درخواست برای بخشش در یک روز!
[ترجمه گوگل]دو روز تقاضا برای عفو و بخشش

14. Wilson rejected a request for clemency that would have given him life without parole.
[ترجمه ترگمان]ویل سن یک تقاضا از او رد کرد که بدون عفو مشروط زندگی را به او بخشیده بود
[ترجمه گوگل]ویلسون تقاضای عفو را رد کرد که به او اجازه می داد بدون وثیقه زندگی کند

15. Wilson denied him clemency and two judges rejected his arguments.
[ترجمه ترگمان]ویلسون این درخواست را رد کرد و دو قاضی استدلالات او را رد کردند
[ترجمه گوگل]ویلسون او را محکوم کرد و دو قاضی استدلال کرد

He considered clemency, even toward enemies, a necessity.

او مروت حتی نسبت به دشمنان را هم واجب می‌دانست.


the judge's clemency toward the offender

عطوفت قاضی نسبت به آن خطاکار


the clemency of the weather in Shiraz

اعتدال هوای شیراز


پیشنهاد کاربران

بخشش

clemencyدر امور کیفری یعنی تخفیف در مجازات
در صورتی که Pardon یعنی بخشش فرد مجرم

عفو
The jury passed a verdict of guilty, with an appeal to the judge for clemency


کلمات دیگر: