1. I heard the clank of buckets as they went to milk the cows.
[ترجمه ترگمان]وقتی به شیر گاوها می رفتند، صدای clank را شنیدم
[ترجمه گوگل]وقتی که آنها گاو را شیر می دادند، گلوله های سطل را می شنیدم
2. I heard a door clank shut.
[ترجمه ترگمان]صدای باز شدن در را شنیدم
[ترجمه گوگل]من شنیده ام که یک قفس درب بسته شده
3. The door opened with a clank.
[ترجمه ترگمان]در باز شد و باز شد
[ترجمه گوگل]درب با یک قفس باز می شود
4. There was the occasional clank and groan from the formless black and gold of the steelworks.
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه صدای clank و groan از سیاه و سیاه of به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]گاه گاه وحشت زده و ناگهانی از سیاه و سفید و بی شکل از فولاد ساخته شد
5. Metal rollers clank rhythmically inside the Imperial Distributors warehouse, as employees slide boxes packed with health and beauty products down the lines.
[ترجمه ترگمان]rollers فلزی به طور منظم در داخل انبار توزیع کنندگان امپراطوری به صدا درمی آیند، همانطور که کارکنان جعبه های روی میز را با محصولات بهداشتی و زیبایی پایین می کشند
[ترجمه گوگل]غلطک های فلزی در داخل انبار توزیع کنندگان امپریالیست به صورت ریتمیک، به عنوان کارکنان صندلی های اسلاید بسته بندی شده با محصولات بهداشتی و زیبایی خطوط
6. Is pergola clinkety - clank brook seed card plate in Ao Bi Island magic Thenk you?
[ترجمه ترگمان]آیا pergola clinkety - clank brook - seed in in Bi magic you Thenk؟
[ترجمه گوگل]آیا کلینتاس پرجنسگرا - تخته کارتون پرچم بروک در سحر و جادو جزیره Ao Bi وجود دارد؟
7. The Russians were encouraged to retreat by “the clank and clamour” of 000 Manchu troops.
[ترجمه ترگمان]روس ها تشویق شدند که \"< Number > ۰۰۰ < \/ Number >\" < Number > ۰۰۰ < \/ Number > \"< Number > ۰۰۰ < \/ Number > سرباز Manchu\" < Number > ۱ < \/ Number > سرباز ترک کنند
[ترجمه گوگل]روس ها تشویق به عقب نشینی 'سر و صدا' از 000 نیروی مانچو شدند
8. Clank your perseverance and hard bone is an example I will never, I learned from there to exert your strength, through frustration, to success, Dad, you are my role model, I love you!
[ترجمه ترگمان]اگر پشت کار و استخوان سخت تان یک مثال باشد که هرگز، از آنجا یاد گرفتم تا قدرت خود را از طریق ناامیدی، تا موفقیت، به دست بیاورم، پدر، شما مدل نقش من هستید، من شما را دوست دارم!
[ترجمه گوگل]پشتکار و استحکام شما و استخوان سخت نمونه ای است که من هرگز آن را یاد نمی گیرم تا قدرت خود را از طریق سرخوردگی به موفقیت برسانم، پدر، شما الگوی من هستید، من عاشق شما هستم!
9. A lock rattled and there was a loud clank as the door of the next cell was flung open.
[ترجمه ترگمان]وقتی در سلول بعدی باز شد، یک قفل باز شد و صدای clank بلند شد
[ترجمه گوگل]یک قفل درهم ریخت و یک قفس بلند بود که درب سلول بعدی باز شد
10. There was a metallic clank.
[ترجمه ترگمان]صدای چکاچاک فلزی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک قلاب فلزی وجود داشت
11. Miguel felt sad as Firebug disappeared into the vestibule, the ugly steel door closing behind him with a clank.
[ترجمه ترگمان]میگوئل به محض اینکه در راهرو ناپدید شد احساس ناراحتی کرد، در آهنی زشت آهنی پشت سرش بسته شد
[ترجمه گوگل]Miguel احساس غم انگیز به عنوان Firebug ناپدید شد به داخل سالن، درب فولاد زشت بسته شدن پشت سر او با کلانک
12. He drove it all day long, falling in love with every cough, clank, and knock of the engine.
[ترجمه ترگمان]تمام روز آن را می راند و با هر سرفه، clank و تق تق موتور، عاشق می شد
[ترجمه گوگل]او تمام طول روز آن را رانده، در عشق با هر سرفه، خلوت و ضربه زدن به موتور
13. Behind him, distantly, a bugle was sounding, followed by the clank and shuffle of armoured men running.
[ترجمه ترگمان]در پشت سر او، دور از او، صدای شیپور و همهمه افراد مسلح به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]پشت سر او، از دور، صدایی زنگ زده بود، و بعد از زنگ زدن و زدن مردان زره پوش در حال اجرا بود
14. The battlefield was silent. The only sounds were the whisper of wind through dry grass and the muted clank of weapons as soldiers stirred upon the walls.
[ترجمه ترگمان]میدان نبرد خاموش بود تنها صدایی که از میان علف ها شنیده می شد صدای وزش باد بود که از میان علف های خشک و the که سربازان روی دیوارها تکان می خوردند، شنیده می شد
[ترجمه گوگل]میدان جنگ ساکت بود صداهای تنها زمزمه باد از طریق چمن خشک و خلبان خاموش سلاح به عنوان سربازانی که روی دیوارها متلاشی شده بود