کلمه جو
صفحه اصلی

bon mot


معنی : شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی
معانی دیگر : کلام شیرین و بجا، سخن گزیده، pl شوخی

انگلیسی به فارسی

( mots bon or mots bons . pl ) شوخی، بذله، لطیفه


بوت مات، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: bons mots
• : تعریف: a particularly apt or witty word or expression.
مشابه: wisecrack

• clever remark, witticism

مترادف و متضاد

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

بذله (اسم)
quip, joke, jest, bon mot, gambit, mot, facetiae

لطیفه (اسم)
quip, jape, sarcasm, joke, jest, bon mot, epigram, causticity, witty remark, witticism

خوش مزگی (اسم)
relish, flavor, gust, joke, humor, jest, bon mot, jocularity, zest, sapidity, jocosity, nice taste, pepper

جملات نمونه

1. They loved a bon mot or anecdote but despised gossip.
[ترجمه ترگمان]آن ها لطیفه یا قصه را دوست داشتند اما شایعات despised
[ترجمه گوگل]آنها عاشق یک زن و شوهر یا مرد عاقل شدند، اما شایعات شنیع داشتند

2. By that bon mot, he meant to imply, no doubt, that only a listener who really involves himself is of importance to music or the makers of music.
[ترجمه ترگمان]با این mot، منظورش این بود که، بدون شک، تنها شنونده ای که واقعا خود را درگیر می کند از اهمیت موسیقی یا سازندگان موسیقی است
[ترجمه گوگل]با این حال، او به معنای بدون تردید است که تنها شنونده ای که واقعا خود را شامل می شود، برای موسیقی و سازندگان موسیقی اهمیت دارد

3. Here's a little bon mot, from theresearch files.
[ترجمه ترگمان]این یک شوخی کوچک از فایل های مربوط به theresearch است
[ترجمه گوگل]در اینجا کمی از موتورهای جستجو، از فایل های تحقیقاتی

4. Whitley, a willowy former City banker, peppered his talk with literary bon mots and some distinctly fast verse.
[ترجمه ترگمان]ویتلی، یک بانک پر بید، یک بانک دار و یک ساله و یک شعر به طور واضح با آن حرف می زنند
[ترجمه گوگل]Whitley، یکی از بانکداران پیشین شهر سیتی، گفتگوهای خود را با مضامین ادبی و برخی از آیه های واضح و آشکار فست فود کرده است

5. Though the battle was a decisive win for the English, Maupassant contends that their victory was somewhat muted as Louis had the best bon mot on the battlefield that day.
[ترجمه ترگمان]گرچه این نبرد یک پیروزی قاطع برای انگلیسی ها بود، Maupassant مدعی است که پیروزی آن ها تا حدی خاموش بود، زیرا لویی بهترین لطیفه را در میدان نبرد داشت
[ترجمه گوگل]اگر چه نبرد پیروزی قاطع برای انگلیسی بود، میپساند ادعا می کند که پیروزی آنها تا حدودی خاموش است چرا که لوئیس در آن روز بهترین ستاره در میدان جنگ بود

6. He often sets the table a-roaring with a well-placed bon mot.
[ترجمه ترگمان]او اغلب می زی را که پر از شوخی و شوخی است روی میز می گذارد
[ترجمه گوگل]او اغلب میز میزبان را با یک رکورد خوب قرار می دهد

7. He often set the table a - roaring with a well - placed bon mot.
[ترجمه ترگمان]او اغلب می زی را که پر از شوخی و شوخی بود، روی میز می گذارد
[ترجمه گوگل]او اغلب جدول را تنظیم می کند

پیشنهاد کاربران

سخن هوشمندانه


کلمات دیگر: