قابل جابجایی
insertable
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
قابل جایگذاری ( قابل قرار دادن در چیز دیگر ) ، قابل درج
مثال :
The system, currently insertable to 32 networks, also affords instantaneous verification of receipt, scheduling and running of commercials.
این سیستم که در حال حاضر در 32 شبکه قابل درج ( جایگذاری ) است ، امکان تأیید فوری دریافت ، برنامه ریزی و اجرای تبلیغات تجاری را نیز دارد.
مثال :
The system, currently insertable to 32 networks, also affords instantaneous verification of receipt, scheduling and running of commercials.
این سیستم که در حال حاضر در 32 شبکه قابل درج ( جایگذاری ) است ، امکان تأیید فوری دریافت ، برنامه ریزی و اجرای تبلیغات تجاری را نیز دارد.
کلمات دیگر: