1. A disgruntled former employee is being blamed for the explosion.
[ترجمه ترگمان]یک کارمند ناراضی سابق مسئول این انفجار است
[ترجمه گوگل]یکی از کارکنان سابق ناراضی به خاطر انفجار متهم است
2. Although he wasn't actually disgruntled, he was far from being gruntled.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه او واقعا ناراضی نبود، از gruntled دور بود
[ترجمه گوگل]اگرچه او واقعا ناراضی نبود، او خیلی دور از خشونت نبود
3. Disgruntled employees recently called for his resignation.
[ترجمه ترگمان]کارمندان Disgruntled اخیرا خواستار استعفای وی شده اند
[ترجمه گوگل]اخیرا کارکنان ناراضی خواستار استعفای خود شدند
4. The late dinner disgruntled my father.
[ترجمه ترگمان] شام دیر پدرم رو ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]شام اواخر پدرم را ناراحت کرد
5. The players were disgruntled with the umpire.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان از داور ناراضی بودند
[ترجمه گوگل]بازیکنان با داور ناراضی بودند
6. He was disgruntled at their absence.
[ترجمه ترگمان]از نبودن آن ها ناراضی بود
[ترجمه گوگل]او در غیاب آنها ناراحت شد
7. I left feeling disgruntled at the way I'd been treated.
[ترجمه ترگمان]از طرز برخورد با من ناراحت شده بودم
[ترجمه گوگل]من احساس خستگی کرده بودم به نحوی که درمان شدم
8. She's still disgruntled about missing the party.
[ترجمه ترگمان]هنوز ناراحت نشده که مهمونی رو از دست داده
[ترجمه گوگل]او هنوز در مورد از دست دادن حزب ناراضی است
9. She didn't blame her father for being disgruntled when she'd cancelled Anna's visit.
[ترجمه ترگمان]او پدرش را به خاطر ناراضی بودن از دیدار آنا سرزنش نکرد
[ترجمه گوگل]او پدرش را ناراحت نکرده بود وقتی که وی دیدار آنا را لغو کرد
10. Not surprisingly, there were many disgruntled drinkers and club-owners.
[ترجمه ترگمان]در کمال تعجب، تعداد زیادی drinkers و کلوپ کلوپ هم وجود داشت
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست، بسیاری از نوشیدنی های ناراضی و صاحبان باشگاه وجود داشتند
11. Next, the draft would make it cheaper for disgruntled shareholders to sue directors for mismanagement.
[ترجمه ترگمان]سپس، پیش نویس آن را برای سهامداران ناراضی ارزان تر می کند تا از مدیران برای سو مدیریت شکایت کنند
[ترجمه گوگل]بعد، پیش نویس آن را ارزان تر برای سهامداران ناراضی به شکایت مدیران برای سوء مدیریت
12. A disgruntled Gulf War veteran was arrested for the crime, which killed 169 people.
[ترجمه ترگمان]یک سرباز کهنه کار جنگ خلیج فارس به جرم جنایت دستگیر شد که منجر به کشته شدن ۱۶۹ نفر شد
[ترجمه گوگل]یک سرباز ناتو جنگ خلیج فارس برای جرایم دستگیر شد که 169 نفر را کشت
13. Disgruntled employees are leaving to work for other firms.
[ترجمه ترگمان]کارمندان Disgruntled کار خود را برای شرکت های دیگر ترک می کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان ناراضی برای انجام کار برای شرکت های دیگر می روند
14. It had to be admitted that there was plenty for the voters to be disgruntled about.
[ترجمه ترگمان]باید پذیرفته می شد که تعداد زیادی از رای دهندگان ناراضی هستند
[ترجمه گوگل]باید پذیرفته شد که رأی دهندگان در مورد آن خشنود هستند