معنی : گردش، دورزنی، دورگردی، حرکت پیچاپیچ
معانی دیگر : مسیر یا شکل گرد (یا پرهونی یا مدور و غیره)، شکنج، حلقه زنی، تاب، (دور مرکز یا محور) چرخش، غلط، پیچش، انحنا، خمش
دورزنی، دورگردی، گردش، حرکت پیچاپیچ
circumvolution، دورزنی، دورگردی، گردش، حرکت پیچاپیچ
the circumvolutions of a boa snake
پیچ و تابهای بدن مار بوآ