1. I changed my mind and disconcerted her plan.
[ترجمه ترگمان]من تصمیمم را عوض کردم و از نقشه او ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]من ذهنم را تغییر دادم و طرح او را نادیده گرفتم
2. The whole experience had disconcerted him.
[ترجمه ترگمان]تمام این تجربه او را پریشان کرده بود
[ترجمه گوگل]تمام تجربیاتش او را ناراحت کرده بود
3. His vague reply disconcerted us completely.
[ترجمه ترگمان]پاسخ مبهم او کاملا ما را پریشان کرد
[ترجمه گوگل]پاسخ مبهم او را به طور کامل مخدوش کرد
4. He was disconcerted to find the other guests formally dressed.
[ترجمه ترگمان]از اینکه مهمانان دیگر لباس رسمی بپوشند ناراحت شد
[ترجمه گوگل]او برای اینکه مهمان های دیگر را به طور رسمی لباس پوشید، مخفی شد
5. Her constant shuffling of newspapers disconcerted us.
[ترجمه ترگمان]گام های منظم و مداوم او ما را پریشان می کرد
[ترجمه گوگل]زدن دائمی روزنامه ها ما را ناراحت کرد
6. She had the disconcerting habit of saying exactly what she thought.
[ترجمه ترگمان]او عادت ناخوشایندی داشت که دقیقا آنچه را که فکر می کرد به زبان آورد
[ترجمه گوگل]او عادت دیوانه ای داشت که دقیقا همان چیزی را می گفت
7. I found some of his personal habits rather disconcerting.
[ترجمه ترگمان]بعضی از عادات شخصی او تا حدی مغشوش بود
[ترجمه گوگل]من برخی از عادت های شخصی خود را در بر داشت ناسازگار
8. I found all that noise rather disconcerting.
[ترجمه ترگمان]همه این صداها تا حدی مغشوش بود
[ترجمه گوگل]من تمام این سر و صدا را نادیده گرفتم
9. He was disconcerted to find his fellow diners already seated.
[ترجمه ترگمان]از اینکه کسی را که در آنجا نشسته بود پیدا کند ناراحت شد
[ترجمه گوگل]او برای پیدا کردن همسایگان خود در حال حاضر نشسته است غافلگیر شده است
10. The young madam was disconcerted to discover that she was being watched.
[ترجمه ترگمان]خانم جوان از اینکه دید او تحت نظر است ناراحت شد
[ترجمه گوگل]خانم جوان محروم شد تا ببیند که او تماشا می شود
11. I was a little disconcerted by his reply.
[ترجمه ترگمان]من از جواب او اندکی ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]من کمی از پاسخ او ناراحت شدم
12. I was very disconcerted to find that everyone else already knew it.
[ترجمه ترگمان]من از اینکه هر کس دیگری این موضوع را می دانست ناراحت بودم
[ترجمه گوگل]من بسیار ناراحت شدم که متوجه شدم که هر کس دیگری آن را می دانست
13. Antony's wry smile disconcerted Sutcliffe.
[ترجمه ترگمان]لبخند کج وکوله و کج وکوله آنتونیوس Sutcliffe Sutcliffe را مشوش کرد
[ترجمه گوگل]لبخند کریستی آنتونیک Sutcliffe را ناراحت کرد
14. Bright light disconcerted her.
[ترجمه ترگمان]نور روشن او را پریشان کرد
[ترجمه گوگل]نور روشن او را ناراحت کرد