کلمه جو
صفحه اصلی

divestiture


معنی : سلب
معانی دیگر : محروم سازی، بی بهره سازی، خلع مقام (و غیره)، تحریم، بی بهرگی، برهنه سازی

انگلیسی به فارسی

محروم‌سازی، بی‌بهره‌سازی، خلع مقام (و غیره)


انگلیسی به انگلیسی

• act of unclothing; deprivation of a right or privilege

مترادف و متضاد

سلب (اسم)
negation, deprivation, divestment, divestiture

جملات نمونه

1. Besides, rapid progress was made in the divestiture of radio paging assets from the P & T sectors and the restructuring on a nationwide basis.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، پیشرفت سریعی در the دارایی های paging رادیویی از بخش های P & T و بازسازی در سطح ملی ایجاد شد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، پیشرفت سریع در تقسیم دارایی های رادیوی پویا از بخش های P * T و بازسازی در سراسر کشور انجام شد

2. The Commission has powers to order divestiture of unauthorised mergers.
[ترجمه ترگمان]کمیسیون دارای اختیارات جهت نظم بخشیدن به ادغام غیرمجاز است
[ترجمه گوگل]کمیسیون دارای اختیارات لازم برای تقسیم ادغام غیر مجاز است

3. The priority after the divestiture, though, will be reducing debt, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که با این وجود، اولویت پس از the بدهی کاهش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]وی گفت که اولویت بعد از فروش، کاهش بدهی ها خواهد بود

4. Divestiture, as a tool of capital manipulating, plays an important role in advancing the efficiency of inventory assets and adjusting industrial structure.
[ترجمه ترگمان]divestiture، به عنوان ابزار دستکاری سرمایه، نقش مهمی در پیشبرد کارایی دارایی های موجودی و تنظیم ساختار صنعتی ایفا می کند
[ترجمه گوگل]فروش سهام، به عنوان ابزار سرمایه گذاری، نقش مهمی در پیشرفت کارایی دارایی های موجود و تنظیم ساختار صنعتی ایفا می کند

5. The divestiture of non - performing assets for the company to build a healthy balance sheet.
[ترجمه ترگمان]استفاده از دارایی های غیر اجرا برای شرکت برای ایجاد یک برگه موجودی سالم
[ترجمه گوگل]تقسیم دارایی های غیرفعال برای شرکت برای ایجاد یک ترازنامه سالم

6. The court found divestiture to be necessary in preventing a monopoly.
[ترجمه ترگمان]دادگاه divestiture را برای جلوگیری از انحصار لازم یافت
[ترجمه گوگل]دادگاه در مورد جلوگیری از یک انحصار ضرورت دارد

7. The divestiture takes place two years later on January 198
[ترجمه ترگمان]The دو سال بعد در ۱۹۸ ژانویه صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]تقسیم دو سال بعد در ژانویه 198 اتفاق می افتد

8. Upon the application and justification of the divestiture obligor, the Ministry of Commerce may properly extend the time limit for ownership transfer, as the case may be.
[ترجمه ترگمان]به محض درخواست و توجیه the divestiture، وزارت بازرگانی ممکن است به خوبی محدوده زمانی را برای انتقال مالکیت تمدید کند، همانطور که ممکن است این مورد باشد
[ترجمه گوگل]پس از درخواست و توجیه واجد شرایط تقسیم، وزارت بازرگانی ممکن است به طور موقت ممکن است مدت زمان انتقال مالکیت را گسترش دهد

9. Divestiture has been applied widely overseas, which has become a well - rounded capital operational mode.
[ترجمه ترگمان]divestiture به طور گسترده در خارج از کشور به کار گرفته شده است، که تبدیل به حالت عملیاتی بسیار خوب عملیاتی شده است
[ترجمه گوگل]فروش سهام به طور گسترده در خارج از کشور اعمال شده است، که به حالت عملیاتی سرمایه تبدیل شده است

10. We can found out the minute difference of divestiture from this chapter.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم اختلاف دقیقه ای of را از این فصل پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم در این فصل تفاوت جزئی از تقسیم را بیابیم

11. Divestiture may also form a part of a policy to deconcentrate an industry.
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است divestiture بخشی از یک سیاست را برای deconcentrate یک صنعت شکل دهد
[ترجمه گوگل]واگذاری سهام ممکن است بخشی از یک سیاست را برای انحراف صنعت یک صنعت تشکیل دهد

12. Both railroads want major concessions in the form of track rights and divestiture of certain rail lines in exchange for their approval.
[ترجمه ترگمان]هر دو راه آهن خواستار اعطای امتیازات عمده به شکل حقوق و خطوط راه آهن خاص در قبال موافقت آن ها هستند
[ترجمه گوگل]هر دو راه آهن می خواهند امتیازات عمده ای را در قالب حقوق مسیر و واگذاری خطوط خاص خط آهن در نظر بگیرند

13. Among the international clients with whom we have forged solid relationships, we number many with specific merger or divestiture needs.
[ترجمه ترگمان]در بین مشتریان بین المللی که روابط مستحکمی با آن ها داریم، ما تعداد زیادی از آن ها را با ادغام و یا نیازهای خاص خود number
[ترجمه گوگل]در میان مشتریان بین المللی که با آنها روابط مستحکم را پیگیری کرده اید، تعداد زیادی از افراد با نیازهای ادغام یا تقسیم خاصی را تشکیل می دهند

پیشنهاد کاربران

واگذاری


کلمات دیگر: