1. An overnight stay at a friend's house disorients me.
[ترجمه ترگمان]یک شب در خانه دوست خود مرا گیج می کند
[ترجمه گوگل]اقامت شبانه در یک خانه دوست، من را از بین می برد
2. When he regained consciousness he was disoriented and not sure how he had gotten there.
[ترجمه ترگمان]وقتی به هوش آمد، گیج شد و مطمئن نبود که چگونه به آنجا رسیده بود
[ترجمه گوگل]وقتی او آگاهی به دست آورد، او بی نظیر بود و مطمئن نیست که چطور او را در آنجا جا گذاشته است
3. Society has been disoriented by changing values.
[ترجمه ترگمان]جامعه با تغییر ارزش ها، گیج شده است
[ترجمه گوگل]جامعه با تغییر ارزش ها از بین رفته است
4. Whales become disoriented in shallow water.
[ترجمه ترگمان]نهنگ ها در آب کم عمق گم می شوند
[ترجمه گوگل]نهنگ ها در آب کم عمق بی نظیر می شوند
5. An abrupt change of location can be disorienting.
[ترجمه ترگمان]تغییر ناگهانی مکان می تواند گمراه کننده باشد
[ترجمه گوگل]تغییر ناگهانی مکان ممکن است ناامید شود
6. Lack of sleep can be disorienting.
[ترجمه ترگمان]کمبود خواب می تواند گمراه کننده باشد
[ترجمه گوگل]کمبود خواب می تواند دلسرد کننده باشد
7. I come out of the theater feeling disoriented.
[ترجمه ترگمان]من از صحنه بیرون می ایم و احساس گیجی می کنم
[ترجمه گوگل]من از تئاتر بی حوصله می مانم
8. Everybody is exhausted and disoriented after three weeks on the road.
[ترجمه ترگمان]بعد از سه هفته در جاده همه خسته و سردرگم هستند
[ترجمه گوگل]همه پس از سه هفته در جاده خسته و رنج می برند
9. He felt strangely disoriented and feebly guilty and for a moment could not remember the crux of his sermon for tomorrow.
[ترجمه ترگمان]او به طور عجیبی احساس گیجی و ناتوانی می کرد و برای یک لحظه نمی توانست معمای sermon را برای فردا به یاد بیاورد
[ترجمه گوگل]او احساس ناخوشایندی داشت و به سختی گناهکار بود و برای لحظه ای نمیتوانست از خطبه او برای فردا به یاد بیاد
10. He sat up, feeling weak, disoriented.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که احساس ضعف و گیجی می کرد، نشست
[ترجمه گوگل]او نشسته، احساس ضعف، بی نظیر
11. The pilot became disoriented in bad weather over the ocean.
[ترجمه ترگمان]خلبان در آب و هوای بد در طول اقیانوس گیج شد
[ترجمه گوگل]خلبان در آب و هوای بد بر روی اقیانوس ناپدید شد
12. I feel dizzy and disoriented.
[ترجمه ترگمان]احساس سرگیجه و گیجی می کنم
[ترجمه گوگل]من احساس سرگیجه و بی نظمی می کنم
13. Dragon's Breath - Disorient changed from 3 sec to 5 sec.
[ترجمه ترگمان]نفس کشیدن اژدها از ۳ ثانیه تا ۵ ثانیه تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]نفس اژدها - Disorient از 3 ثانیه به 5 ثانیه تغییر کرد
14. Tom tossed a handful of concussive grenades to disorient them, but his team kept running.
[ترجمه ترگمان]تام چند نارنجک concussive را به طرف آن ها پرت کرد تا آن ها را آشفته کند، اما تیمش به دویدن ادامه می دادند
[ترجمه گوگل]تام یک شمشیر نارنجک مختصر را برای انحراف آنها تکان داد، اما تیمش در حال حرکت بود