کلمه جو
صفحه اصلی

disembark


معنی : پیاده شدن، پیاده کردن، از کشتی در اوردن، تخلیه کردن
معانی دیگر : (به ویژه کشتی و هواپیما) پیاده شدن یا کردن، (بار) تخلیه کردن، تخلیه کردن بار و مسافر

انگلیسی به فارسی

پیاده کردن، از کشتی در آوردن، پیاده شدن، تخلیه کردن (بار و مسافر)


خروج از قایق، پیاده شدن، پیاده کردن، از کشتی در اوردن، تخلیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

• go ashore from a boat; leave a plane or vehicle; land
when you disembark from a ship or aeroplane, you get off it at the end of your journey; a formal word.

مترادف و متضاد

پیاده شدن (فعل)
alight, land, descend, disembark

پیاده کردن (فعل)
disembark, take down, set down, disassemble, demodulate, dismount, dismantle, overhaul, unsaddle

از کشتی در اوردن (فعل)
disembark

تخلیه کردن (فعل)
disembark, vacate

get off transportation


Synonyms: alight, anchor, arrive, come ashore, debark, deplane, detrain, dismount, go ashore, land, put in, step out of


Antonyms: embark, get on, leave


جملات نمونه

1. this is where ship passengers embark or disembark
اینجا محلی است که در آن مسافران کشتی سوار یا پیاده می شوند.

2. Any day the D'Oyly Carte could disembark at Lime Street station and hire every available hand.
[ترجمه ترگمان]هر روز the Oyly می توانست در ایستگاه خیابان Lime از کشتی پیاده شود و همه دست در دسترس را استخدام کند
[ترجمه گوگل]هر روز D'Oyly Carte می تواند در ایستگاه Lime Street بیرون برود و هر دست دستکاری را استخدام کند

3. The crew helped the passengers disembark, then followed them up the gangway.
[ترجمه ترگمان]جاشو ان به مسافران کمک کردند تا از کشتی پیاده شوند، سپس به دنبال آن ها از راهروها بالا رفتند
[ترجمه گوگل]این خدمه به مسافران کمک کرد تا از کنار دریا عبور کنند

4. We were almost the only ones to disembark at the small halt at Canvey Island.
[ترجمه ترگمان]تقریبا تنها کسانی بودیم که در جزیره Canvey توقف کردیم
[ترجمه گوگل]ما تقریبا تنها کسانی بودند که در انتهای کوچکی در جزیره کانوی ترک کردند

5. When finally the passengers were allowed to disembark, Gandhi was attacked by a hostile crowd.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به مسافران اجازه داده شد پیاده شوند، گاندی با جمعیتی مخالف مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه گوگل]هنگامی که در نهایت مسافران مجاز به فرود آمد، گاندی توسط یک جمعیت متخاصم مورد حمله قرار گرفت

6. They would disembark merrily with renewed faith in the Soviet socialist system, although having no real knowledge of it.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه هیچ اطلاعی از آن نداشتند، با خوشحالی از نو به نظام سوسیالیستی شوروی بازگشتند
[ترجمه گوگل]آنها با خوشحالی با ایمان تازه به سیستم سوسیالیست شوروی، با وجود داشتن دانش واقعی از آن، بیرون می روند

7. The only one to disembark at Tiree was me.
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که از کشتی پیاده شد، من بودم
[ترجمه گوگل]من تنها کسی بودم که در تیرای می نشستم

8. You must embark now. b. You must disembark now.
[ترجمه ترگمان]حالا باید سوار شوید ب تو باید از کشتی پیاده شوی
[ترجمه گوگل]شما باید در حال حاضر وارد شوید ب شما باید از اینجا بیرون بروید

9. Young Arsenal supporters sometimes disembark from trains south of the river and enter Chelsea territory across Wandsworth Bridge.
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات طرفداران جوان آرسنال از قطارهای جنوب رودخانه پیاده می شوند و از طریق پل Wandsworth وارد قلمرو چلسی می شوند
[ترجمه گوگل]هواداران جوان آرسنال گاهی از قطارهای جنوب رودخانه خارج میشوند و وارد چلسی میشوند ولی پل Wandsworth Bridge

10. Numerous fairy people gallop to disembark.
[ترجمه ترگمان]از کشتی پیاده شدند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از افسانه ها به عقب می روند

11. The plane has stopped completely, please disembark from the front ( middle, rear ) entry door.
[ترجمه ترگمان]هواپیما به طور کامل متوقف شده است، لطفا از جلوی در ورودی (وسط، عقب)پیاده شوید
[ترجمه گوگل]هواپیما به طور کامل متوقف شده است، لطفا از ورودی جلو (در وسط، عقب) خارج شوید

12. Bullshit, you oneself also saw, they to disembark occasionally! They also to disembark occasionally!
[ترجمه ترگمان]کس نگو، خودت هم دیدی که گاهی از کشتی پیاده می شدند! آن ها نیز گاهی از کشتی پیاده می شدند
[ترجمه گوگل]بولشیت، شما هم خود را دیدید، آنها گاه گاه از فرود بیرون آمدند! آنها همچنین گاهی اوقات از قبر خارج می شوند!

13. We disembark, dump the bags and skitter across town to the Field of Miracles. We have never been before.
[ترجمه ترگمان]ما از کشتی پیاده شدیم، کیسه ها و skitter را از شهر خارج کردیم تا به میدان سرای معجزات برویم ما هیچ وقت پیش هم نبودیم
[ترجمه گوگل]ما از قبر خارج می شویم، کیسه ها و اسکیت در سراسر شهر را به میدان معجزات رها کنیم ما هرگز قبل از این نبوده ایم

14. We should disembark from the right exit.
[ترجمه ترگمان]ما باید از سمت راست تخلیه کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از خروجی مناسب خارج شویم

This is where ship passengers embark or disembark.

اینجا محلی است که در آن مسافران کشتی سوار یا پیاده می‌شوند.


The cargo was disembarked in San Diego.

محموله در ساندیگو تخلیه شد.


London was our point of disembarkation.

محل پیاده شدن ما لندن بود.


پیشنهاد کاربران

پیاده کردن� پیاده شدن
به این معنی است که پیاده کردن مسافر یا خالی�کردن بار از هواپیما یا کشتی





کلمات دیگر: