1. he hummed his displeasure
او با من من کردن ناخشنودی خود را نشان داد.
2. she marked her displeasure by a frown
او ناخشنودی خود را با اخم و تخم کردن هویدا کرد.
3. his words aroused high displeasure
حرف های او موجب رنجش شدید شد.
4. the guests could hardly hide their displeasure
مهمانان به سختی توانستند ناخشنودی خود را پنهان کنند.
5. her frown was an indication of her displeasure
اخم کردن او نشانه ی ناخشنودی او بود.
6. His tactless words had incurred his father's deep displeasure.
[ترجمه ترگمان]حرف های مودبانه او باعث رنجش و نارضایتی پدرش شده بود
[ترجمه گوگل]کلمات بی معنی او باعث نارضایتی عمیق پدر شد
7. He has been very vocal in his displeasure over the results.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی از این نتیجه رسیده که اون نارضایتی خودش رو از دست داده
[ترجمه گوگل]او در مورد نارضایتی خود نسبت به نتایج بسیار آوایی کرده است
8. He made no attempt to hide his displeasure.
[ترجمه ترگمان]او سعی نکرد نارضایتی خود را پنهان کند
[ترجمه گوگل]او هیچ تلاشی برای مخفی کردن نارضایتی خود نکرد
9. He made his displeasure patently obvious.
[ترجمه ترگمان]He را اشکارا از کار انداخته بود
[ترجمه گوگل]او ناراحتی خود را آشکارا آشکار ساخت
10. His words implied displeasure.
[ترجمه ترگمان]کلماتش حاکی از نارضایتی او بود
[ترجمه گوگل]کلمات او دلالت بر ناراحتی کردند
11. She wondered what she'd done to incur his displeasure this time.
[ترجمه ترگمان]از خودش می پرسید که این بار تا چه حد ناراحت شده است
[ترجمه گوگل]او تعجب کرد که چه کاری انجام داده است تا بار دیگر ناراحت کننده باشد
12. She made no attempt to hide her displeasure at the prospect.
[ترجمه ترگمان]او سعی نکرد که از این وضع ناراضی به نظر برسد
[ترجمه گوگل]او هیچ تلاشی برای مخفی کردن نارضایتی خود در چشم انداز نداشت
13. He dared his grandfather's displeasure when he left the family business.
[ترجمه ترگمان]وقتی کار خانوادگی را ترک کرد، جرات کرده بود که از پدربزرگش ناراحت شود
[ترجمه گوگل]او وقتی که تجارت خانوادگی را ترک کرد، جرات ناراحتی پدربزرگش را داشت
14. Their displeasure at being kept waiting was clear.
[ترجمه ترگمان]نارضایتی آن ها از اینکه مدام انتظار می کشیدند آشکار بود
[ترجمه گوگل]نارضایتی آنها در انتظار نگه داشتن بود روشن است
15. He mugged displeasure at the suggestion.
[ترجمه ترگمان]از این پیشنهاد رنجیده خاطر شد
[ترجمه گوگل]او در این پیشنهاد ناراحت شد
16. The low mewling sound it made indicated its displeasure; those long, clawed fingers rubbed the bridge of its nose.
[ترجمه ترگمان]صدای mewling را که حاکی از نارضایتی او بود نشان می داد؛ آن انگشت های دراز و ناخن های تیزش پل را به هم مالید
[ترجمه گوگل]صدای خش خشونده کم آن را ناخوشایند نشان داد؛ آن انگشتان نازک و بلند، پل بینی را مالیدند