کلمه جو
صفحه اصلی

bodkin


معنی : خنجر، نوعی جوالدوز
معانی دیگر : سوزن بزرگ، جوالدوز، میله ی سوراخدار (برای رد کردن روبان و غیره از پارچه)، گونند، درفش، گیره ی گیسو (که بلند و زینتی است)، گزنه، آلت سرتیز برای سوراخ کردن پارچه

انگلیسی به فارسی

خنجر، نوعی جوال‌دوز


بدنه، خنجر، نوعی جوالدوز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small tool with a sharp point for punching holes in cloth or leather.

(2) تعریف: a long, decorative hairpin.

(3) تعریف: a blunt, large-eyed needle used to draw ribbon, cord, and the like through hems and casings.

• large needle

مترادف و متضاد

خنجر (اسم)
bodkin, dirk, poniard, stylet, bowie knife

نوعی جوالدوز (اسم)
bodkin

جملات نمونه

1. The bodkin trick should have been completed beforehand to make the sleeve ready.
[ترجمه ترگمان]ترفند bodkin باید قبل از این که آستین را آماده کند، تکمیل شده باشد
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آستین آماده شود باید فریز بدنی را آماده کرد

2. With a bare bodkin ? who would fardels bear.
[ترجمه ترگمان]با یه خنجر برهنه؟ کی میتونه تحمل کنه
[ترجمه گوگل]با یک بدن باریک چه کسی می ترسد؟

3. Bodkin Arrow : Arrows with a tempered steel tip.
[ترجمه ترگمان]پیکان - پیکان، پیکان فولادی -
[ترجمه گوگل]فلش Arrow Arrow با نوک فولاد ملایم

4. So you can easily crushed by a bodkin!
[ترجمه ترگمان]! پس تو میتونی به راحتی با یه خنجر له بشی
[ترجمه گوگل]بنابراین شما به راحتی می توانید توسط یک بدنکشی خرد شود!

5. He's too big to travel bodkin between you and me.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی بزرگه که بتونه بین من و تو و اون خنجر بزنه
[ترجمه گوگل]او بسیار بزرگ است تا بدنبال بین شما و من حرکت کند

6. Bodkin: used for threading ribbon and elastic through a tunnel or casing.
[ترجمه ترگمان]bodkin: استفاده از نوار نخ و کش رفتن از تونل یا پوکه گلوله
[ترجمه گوگل]Bodkin برای رشته روبان و الاستیک از طریق یک تونل یا پوشش استفاده می شود

7. With a bare bodkin?
[ترجمه ترگمان]با یه خنجر برهنه؟
[ترجمه گوگل]با یک بدن باریک

8. Thread up the second yarn with a long needle or bodkin and thread this second yarn into the correct slot.
[ترجمه ترگمان]رشته دوم را با نخ یا نخ دراز رشته رشته رشته کنید و این نخ را به شیار درست تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]نخ را با یک سوزن بلند یا بافتی بپوشانید و این نخ را به شکاف صحیح بچرخانید

9. On her head she wore a green felt hat, with a pin stuck through it like a bodkin.
[ترجمه ترگمان]کلاه سبز رنگی بر سر داشت که همچون خنجری در آن فرورفته بود
[ترجمه گوگل]در سر او کلاه یک احساس سبز را پوشانده بود، و یک پین از آن به مانند یک بدنه پیچ خورده بود

10. Mr and Mrs Tang whole journey in a small buggy, with their child riding bodkin.
[ترجمه ترگمان]آقا و خانم تانگ همه سفر خود را با درشکه کوچک همراهی می کردند
[ترجمه گوگل]آقای و خانم تانگ در یک حشره کوچک، با کودک خود را سوار بدنک

11. The train was so crowded that I had to sit bodkin.
[ترجمه ترگمان]قطار چنان شلوغ بود که من مجبور شدم bodkin بنشینم
[ترجمه گوگل]قطار خیلی شلوغ بود که مجبور بودم بیدین نشوم

12. When he himself might hisquietus make With a bare bodkin?
[ترجمه ترگمان]چه وقت خود او می توانست با یک خنجر عریان درست کند؟
[ترجمه گوگل]وقتی او خودش را با یک بدن باریک می سازد؟


کلمات دیگر: