کلمه جو
صفحه اصلی

blooded


معنی : خونین
معانی دیگر : دارای نوع به خصوصی خون (مثلا: خونگرم warm-blooded)، اصیل، از نژاد خوب

انگلیسی به فارسی

دارای نوع به‌خصوصی خون (برای مثال خونگرم warm-blooded)


(حیوان) نیکنژاد، اصیل، از نژاد خوب


خونریزی، خونین


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having blood of a certain kind (usu. prec. by a modifier).

- cold-blooded
[ترجمه ترگمان] خون گرم
[ترجمه گوگل] خون سرد
- blue-blooded
[ترجمه ترگمان] آبی
[ترجمه گوگل] اشراف زاده

(2) تعریف: (of animals) having ancestors of good breeding; purebred.

- a blooded horse
[ترجمه ترگمان] یک اسب اصیل
[ترجمه گوگل] یک اسب خونخوار

• having a good pedigree, being largely purebred; having been through battle

مترادف و متضاد

خونین (صفت)
sanguinary, sanguineous, murderous, blooded, bloody, gory, internecine, blood-red, slaughterous

جملات نمونه

1. He gave a cold - blooded account of the accident.
[ترجمه ترگمان]او حساب خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]او یک حساب کاربری سردمدار از تصادف را داد

2. A hot - blooded person is one who easily shows strong feelings.
[ترجمه ترگمان]آدم خون گرم کسی است که به آسانی احساسات قوی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]یک شخص گرم خونین کسی است که به راحتی احساسات قوی را نشان می دهد

3. The cold - blooded murder shocked the town.
[ترجمه ترگمان]قتل خونسرد شهر را شوکه کرد
[ترجمه گوگل]قتل سرماخوردگی شهر را تکان داد

4. The old couple was cold - blooded and kept their house terribly hot.
[ترجمه ترگمان]ان زوج پیر خونسرد و خونسرد بودند و خانه شان را خیلی گرم نگه می داشتند
[ترجمه گوگل]زن و شوهر قدیمی خون سرد بود و خانه خود را وحشیانه گرم نگه داشت

5. He's just being blooded at the game.
[ترجمه ترگمان]او فقط در بازی خونسرد است
[ترجمه گوگل]او فقط در بازی بازی می کند

6. Cat are warm - blooded animals, but snakes are cold - blooded.
[ترجمه ترگمان]گربه حیوانات خون گرم هستند، اما مارها سنگدل هستند
[ترجمه گوگل]گربه حیوانات گرم است، اما مارها سرد هستند

7. Look how he blooded Speed and Batty . . . he didnt chuck them in and hope for the best.
[ترجمه ترگمان]ببین چه رفتاری با سرعت و سرعت به خرج می داد تا بهتر از همه آن ها را به دست بیندازد و امیدوار باشد که بهترین کار را بکند
[ترجمه گوگل]نگاه کنید به او سرعت خون و Batty خون او آنها را نیش زد و امیدوار بود بهترین باشد

8. She's just being blooded.
[ترجمه ترگمان]او فقط خونسرد است
[ترجمه گوگل]او فقط خونی است

9. It was too long to go without being blooded.
[ترجمه ترگمان]خیلی طول کشید که بی انکه خونسردی خود را حفظ کند، از آنجا رفت
[ترجمه گوگل]خیلی طول کشید تا بدون خونریزی بیفتد

10. The closest thing to a red - blooded, extroverted American youth Schulz created was a beagle.
[ترجمه ترگمان]The که نزدیک ترین چیز به یک جوان خون گرم و extroverted بود، یک تازی پاکوتاه بود
[ترجمه گوگل]نزدیکترین چیزی که به شوالز، یک جوان آمریکایی عجیب و غریب و عجیب و غریب ایجاد کرد، خلط بود

11. MA Jiajue, as a cold - blooded killer who caused awful reverberation in China, has tortuous anti - society personality.
[ترجمه ترگمان]MA Jiajue، به عنوان یک قاتل خونسرد که به شدت در چین تاثیر می گذارد، شخصیت ضد جامعه را درهم شکسته است
[ترجمه گوگل]مجید جیاجو، به عنوان یک قاتل سرماخوردگی که موجب افتضاح در چین شد، دارای شخصیت ضد اجتماعی است

12. Hot - blooded casting is faithful, let the earth all over unripe peace.
[ترجمه ترگمان]ریخته گری خون گرم، وفادار است و اجازه می دهد که زمین به آرامش برسد
[ترجمه گوگل]ریخته گری داغ و خونآشام وفادار است، و زمین را به صلح نافذ برساند

13. Many revolutionary devotees were blooded in Wuchang Uprise.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مریدان انقلابی در Wuchang uprise خون داشتند
[ترجمه گوگل]بسیاری از جانبازان انقلابی در جنگ جهانی دوم خونین شدند

14. Lashed inside her blooded girdle she is waiting for the rain.
[ترجمه ترگمان]در کمربند خون گرم او منتظر باران است
[ترجمه گوگل]او درون کمربند خونین خود قرار دارد و منتظر باران است


کلمات دیگر: