1. he is antipathetic to the aims of our organization
او نسبت به آرمان های سازمان ما خصومت می ورزد.
2. It's human nature to be antipathetic to change.
[ترجمه ترگمان]این طبیعت انسانی است که از تغییر بی بهره است
[ترجمه گوگل]این طبیعت انسانی است که برای تغییر تغییر کند
3. He is antipathetic to dogs.
[ترجمه ترگمان]از سگ ها بدش می آید
[ترجمه گوگل]او برای سگ ها عصبی است
4. Also, the clerical church has been particularly antipathetic to socialism in any form.
[ترجمه ترگمان]همچنین، کلیسای روحانی به ویژه از سوسیالیسم به هر شکل بیزار بوده است
[ترجمه گوگل]همچنین کلیسای روحانی به هر شکلی به سوسیالیسم بسیار متمایل بوده است
5. It is human nature to be antipathetic to change.
[ترجمه ترگمان]این طبیعت بشری است که نمیتوان آن را change کرد
[ترجمه گوگل]این طبیعت انسانی است که برای تغییر تغییر کند
6. He is antipathetic to new ideas.
[ترجمه ترگمان]از عقاید جدید antipathetic
[ترجمه گوگل]او به ایده های جدید دلسوز است
7. His attitude is antipathetic to me.
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به من فاقد جذابیت است
[ترجمه گوگل]نگرش او برای من عاطفی است
8. Swanson was not heated or antipathetic.
[ترجمه ترگمان]سوانسون جوان و antipathetic نبود
[ترجمه گوگل]سوانسون گرمازدگی نکرد
9. These nations are antipathetic ( al ) to each other and cannot unite.
[ترجمه ترگمان]این کشورها از یکدیگر antipathetic و نمی توانند با یکدیگر متحد شوند
[ترجمه گوگل]این ملت ها با یکدیگر مخالفت می کنند و نمی توانند متحد شوند
10. He was antipathetic to any change.
[ترجمه ترگمان]از هر تغییری خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل]او برای هر تغییری عصبی بود
11. The story is complex, and in some respects law has been indifferent and, indeed, antipathetic to commercial needs.
[ترجمه ترگمان]این داستان پیچیده است و در برخی از موارد، antipathetic نسبت به نیازهای تجاری، بی تفاوت است
[ترجمه گوگل]داستان پیچیده است و در برخی موارد، قانون بی تفاوت بوده است و در واقع، به خواسته های تجاری دلسرد شده است
12. A pity it was launched really under unhappy circumstances in as much as the company was so antipathetic.
[ترجمه ترگمان]حیف که در اوضاع و احوالی که این شرکت در آن شرکت داشت، واقعا از اوضاع و احوال بدش می آمد
[ترجمه گوگل]متاسفانه آن را واقعا در شرایط ناراضی راه اندازی شد به همان اندازه که شرکت بسیار antipathetic بود
13. There is something about a university which is naturally antipathetic to the state.
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد دانشگاهی وجود دارد که به طور طبیعی antipathetic دولت است
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد یک دانشگاه وجود دارد که به طور طبیعی به دولت دلسرد کننده است
14. During the mid-sixties, Nietzsche's traditionalism seems even to have stiffened: certainly his attitude towards anything Wagnerian became explicitly antipathetic.
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه شصت، به نظر می رسد که traditionalism (Nietzsche)به نظر می رسد: بدون شک نگرش او نسبت به هر چیز به صراحت antipathetic می شود
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه شصت، سنت گرایی نیچه به نظر می رسد حتی سخت تر شده است: قطعا نگرش وی نسبت به هر چیزی که واگنر به آن اشاره کرد، به طور واضحی ظاهر شد