کلمه جو
صفحه اصلی

antipathetic


معنی : فاقد تمایل
معانی دیگر : بیزار، پادانگیزگر، ناهمدرد، پادسوهشی

انگلیسی به فارسی

فاقد تمایل، بی‌میل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: antipathetically (adv.)
(1) تعریف: having a fundamental dislike of or aversion to someone or something.
متضاد: concordant

- antipathetic to change
[ترجمه ترگمان] antipathetic برای تغییر
[ترجمه گوگل] دلم برایت تنگ شده است

(2) تعریف: arousing a feeling of antipathy.
متضاد: congenial

• full of hatred; full of loathing
if you are antipathetic to someone or something, you have a strong feeling of dislike or hostility towards them.

مترادف و متضاد

فاقد تمایل (صفت)
antipathetic

opposed


Synonyms: hostile, averse, antagonistic, unfriendly, contrary, nasty


Antonyms: agreeable, friendly, sympathetic


جملات نمونه

1. he is antipathetic to the aims of our organization
او نسبت به آرمان های سازمان ما خصومت می ورزد.

2. It's human nature to be antipathetic to change.
[ترجمه ترگمان]این طبیعت انسانی است که از تغییر بی بهره است
[ترجمه گوگل]این طبیعت انسانی است که برای تغییر تغییر کند

3. He is antipathetic to dogs.
[ترجمه ترگمان]از سگ ها بدش می آید
[ترجمه گوگل]او برای سگ ها عصبی است

4. Also, the clerical church has been particularly antipathetic to socialism in any form.
[ترجمه ترگمان]همچنین، کلیسای روحانی به ویژه از سوسیالیسم به هر شکل بیزار بوده است
[ترجمه گوگل]همچنین کلیسای روحانی به هر شکلی به سوسیالیسم بسیار متمایل بوده است

5. It is human nature to be antipathetic to change.
[ترجمه ترگمان]این طبیعت بشری است که نمیتوان آن را change کرد
[ترجمه گوگل]این طبیعت انسانی است که برای تغییر تغییر کند

6. He is antipathetic to new ideas.
[ترجمه ترگمان]از عقاید جدید antipathetic
[ترجمه گوگل]او به ایده های جدید دلسوز است

7. His attitude is antipathetic to me.
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به من فاقد جذابیت است
[ترجمه گوگل]نگرش او برای من عاطفی است

8. Swanson was not heated or antipathetic.
[ترجمه ترگمان]سوانسون جوان و antipathetic نبود
[ترجمه گوگل]سوانسون گرمازدگی نکرد

9. These nations are antipathetic ( al ) to each other and cannot unite.
[ترجمه ترگمان]این کشورها از یکدیگر antipathetic و نمی توانند با یکدیگر متحد شوند
[ترجمه گوگل]این ملت ها با یکدیگر مخالفت می کنند و نمی توانند متحد شوند

10. He was antipathetic to any change.
[ترجمه ترگمان]از هر تغییری خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل]او برای هر تغییری عصبی بود

11. The story is complex, and in some respects law has been indifferent and, indeed, antipathetic to commercial needs.
[ترجمه ترگمان]این داستان پیچیده است و در برخی از موارد، antipathetic نسبت به نیازهای تجاری، بی تفاوت است
[ترجمه گوگل]داستان پیچیده است و در برخی موارد، قانون بی تفاوت بوده است و در واقع، به خواسته های تجاری دلسرد شده است

12. A pity it was launched really under unhappy circumstances in as much as the company was so antipathetic.
[ترجمه ترگمان]حیف که در اوضاع و احوالی که این شرکت در آن شرکت داشت، واقعا از اوضاع و احوال بدش می آمد
[ترجمه گوگل]متاسفانه آن را واقعا در شرایط ناراضی راه اندازی شد به همان اندازه که شرکت بسیار antipathetic بود

13. There is something about a university which is naturally antipathetic to the state.
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد دانشگاهی وجود دارد که به طور طبیعی antipathetic دولت است
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد یک دانشگاه وجود دارد که به طور طبیعی به دولت دلسرد کننده است

14. During the mid-sixties, Nietzsche's traditionalism seems even to have stiffened: certainly his attitude towards anything Wagnerian became explicitly antipathetic.
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه شصت، به نظر می رسد که traditionalism (Nietzsche)به نظر می رسد: بدون شک نگرش او نسبت به هر چیز به صراحت antipathetic می شود
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه شصت، سنت گرایی نیچه به نظر می رسد حتی سخت تر شده است: قطعا نگرش وی نسبت به هر چیزی که واگنر به آن اشاره کرد، به طور واضحی ظاهر شد

He is antipathetic to the aims of our organization.

او نسبت به آرمانهای سازمان ما خصومت میورزد.


پیشنهاد کاربران

منزجر کننده، نفرت انگیز، بیزارکننده


کلمات دیگر: