به موقع، بجا، درخور، به هنگام، شایسته، مناسب، خوش بیان، بلیغ، فصیح، گزیده گوی، مقتضی، لطیف، شیرین، ماهرانه، سعادت امیز
felicitous
به موقع، بجا، درخور، به هنگام، شایسته، مناسب، خوش بیان، بلیغ، فصیح، گزیده گوی، مقتضی، لطیف، شیرین، ماهرانه، سعادت امیز
انگلیسی به فارسی
بهموقع، بجا، درخور، بههنگام، شایسته، مناسب
خوشبیان، بلیغ، فصیح، گزیدهگوی
دلپذیر
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: felicitously (adv.), felicitousness (n.)
مشتقات: felicitously (adv.), felicitousness (n.)
• (1) تعریف: well-suited or apt; very appropriate.
• متضاد: infelicitous
• مشابه: apposite, appropriate, propitious
• متضاد: infelicitous
• مشابه: apposite, appropriate, propitious
- Her felicitous choice of words helped to relieve the tension.
[ترجمه ترگمان] انتخاب واژه های مناسب او به تسکین تنش کمک کرد
[ترجمه گوگل] انتخاب دلخواه او از کلمات کمک کرد تا تنش را از بین ببرند
[ترجمه گوگل] انتخاب دلخواه او از کلمات کمک کرد تا تنش را از بین ببرند
• (2) تعریف: very pleasant or agreeable.
• متضاد: infelicitous
• مشابه: blessed, pleasant, pleasing, propitious
• متضاد: infelicitous
• مشابه: blessed, pleasant, pleasing, propitious
- Her husband's getting leave in time for the child's birth was a felicitous turn of events.
[ترجمه ترگمان] ورود شوهرش به موقع برای تولد کودک یک دوره فرخنده از وقایع بود
[ترجمه گوگل] شوهرش در زمان تولد فرزند خود را ترک می کند، یک بار به وقوع پیوسته است
[ترجمه گوگل] شوهرش در زمان تولد فرزند خود را ترک می کند، یک بار به وقوع پیوسته است
• fitting, appropriate; characterized by happiness or good fortune, marked by felicity
مترادف و متضاد
appropriate, suitable
Synonyms: applicable, apposite, apropos, apt, convincing, fit, fitting, germane, happy, inspired, just, meet, neat, opportune, pat, pertinent, proper, propitious, relevant, seasonable, telling, timely, well-chosen, well-timed
Antonyms: improper, inappropriate, infelicitous, inopportune, unfitting, unsuitable, untimely
جملات نمونه
1. felicitous remarks
اظهارات بجا
2. Nationalization is a word which is neither very felicitous nor free from ambiguity.
[ترجمه ترگمان]واژه \"Nationalization\" واژه ای است که از ابهام برخوردار نیست و نه از ابهام آزاد است
[ترجمه گوگل]ملی شدن یک کلمه است که نه بسیار جذاب و نه از ابهام آزاد است
[ترجمه گوگل]ملی شدن یک کلمه است که نه بسیار جذاب و نه از ابهام آزاد است
3. Her choice of music is felicitous.
[ترجمه Ali.m] انتخاب موسیقیش شایسته است
[ترجمه ترگمان]انتخاب موسیقی برای او felicitous است[ترجمه گوگل]انتخاب او از موسیقی متناسب است
4. Her prose style is not always felicitous; she tends to repetition.
[ترجمه ترگمان]سبک نثر او همیشه فرخنده نیست؛ او به تکرار تمایل دارد
[ترجمه گوگل]سبک اشعار او همیشه دلسوز نیست؛ او تمایل به تکرار دارد
[ترجمه گوگل]سبک اشعار او همیشه دلسوز نیست؛ او تمایل به تکرار دارد
5. A felicitous footnote to that incident is that he got his cake after all.
[ترجمه ترگمان]در مورد این واقعه، در مورد این حادثه، او هم cake را به دست آورد
[ترجمه گوگل]پاورقی فوق العاده برای این حادثه این است که پس از همه او کیک خود را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]پاورقی فوق العاده برای این حادثه این است که پس از همه او کیک خود را دریافت کرد
6. Victory is both a felicitous dip of the head and a glorious obeisance towards the changed life that will surely follow it.
[ترجمه ترگمان]پیروزی در هر دو دوره فرخنده سر و اطاعت پرشکوه نسبت به زندگی تغییر یافته بود که قطعا از آن پیروی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پیروزی هر دو شیب دلپذیری از سر و شکوه و شکوه و شکوه نسبت به زندگی تغییر یافته است که قطعا آن را دنبال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پیروزی هر دو شیب دلپذیری از سر و شکوه و شکوه و شکوه نسبت به زندگی تغییر یافته است که قطعا آن را دنبال خواهد کرد
7. Studying you, I note your limpid gaze, felicitous expression your dazzling waist.
[ترجمه ترگمان]نگاه limpid را می بینم که کمر dazzling را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شما را مطالعه میکنم، چشم شما را با دقت نگاه میکنم، بیان دلسوز کمر خیره کننده شما
[ترجمه گوگل]شما را مطالعه میکنم، چشم شما را با دقت نگاه میکنم، بیان دلسوز کمر خیره کننده شما
8. On reflection the chess metaphor is not a felicitous one.
[ترجمه ترگمان]در انعکاس این استعاره شطرنج، واژه felicitous نیست
[ترجمه گوگل]استعاره شطرنج بر انعکاس یک دلسوز نیست
[ترجمه گوگل]استعاره شطرنج بر انعکاس یک دلسوز نیست
9. This wide disposition yielded felicitous effects of colour and tone which always fell pleasingly on the ear.
[ترجمه ترگمان]این خلق و خوی wide به خوش بینی و رنگ و tone که همیشه در گوشش فرو می ریخت به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]این وسیله وسیع، اثرات دلپذیری از رنگ و تن را به ارمغان می آورد که همیشه به دلخواه بر روی گوش می افتد
[ترجمه گوگل]این وسیله وسیع، اثرات دلپذیری از رنگ و تن را به ارمغان می آورد که همیشه به دلخواه بر روی گوش می افتد
10. Fingers of energy, disguised - a felicitous whim - as strands of your golden hair.
[ترجمه ترگمان]انگشتانی از انرژی، تغییر قیافه - مانند رشته های تار موی طلایی شما -
[ترجمه گوگل]انگشتان دست انرژی، پنهان شده - یک غریبه دلپذیر - به عنوان رشته های موهای طلایی شما
[ترجمه گوگل]انگشتان دست انرژی، پنهان شده - یک غریبه دلپذیر - به عنوان رشته های موهای طلایی شما
11. He opened our proceedings in a felicitous speech.
[ترجمه ترگمان]سپس شروع به سخن کرد و شروع به سخن کرد
[ترجمه گوگل]او پرونده ما را در یک سخنرانی خوشایند باز کرد
[ترجمه گوگل]او پرونده ما را در یک سخنرانی خوشایند باز کرد
12. The intensity is determined by a felicitous arrangement of the atomic energy levels.
[ترجمه ترگمان]شدت این شدت با آرایش کامل سطوح انرژی اتمی تعیین می شود
[ترجمه گوگل]شدت توسط یک ترتیب مطلوب از سطوح انرژی اتمی تعیین می شود
[ترجمه گوگل]شدت توسط یک ترتیب مطلوب از سطوح انرژی اتمی تعیین می شود
13. In the felicitous phrase of New York University journalism professor Jay Rosen, WikiLeaks is "a stateless news organisation".
[ترجمه ترگمان]\"جی روزن\" استاد خبرنگاری دانشگاه نیویورک، \"جی Rosen\"، \"یک سازمان خبری بدون تابعیت\" است
[ترجمه گوگل]در سخنرانی جی رزن، پروفسور روزنامه نگاری دانشگاه نیویورک، ویکیلیکس 'یک سازمان خبری بدون اطلاعات' است
[ترجمه گوگل]در سخنرانی جی رزن، پروفسور روزنامه نگاری دانشگاه نیویورک، ویکیلیکس 'یک سازمان خبری بدون اطلاعات' است
14. Finally, he designs questionnaire And then abstracts felicitous non - financial indices by utilizing SPSS and statistical analysis.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، او پرسشنامه را طراحی می کند و سپس با استفاده از تجزیه و تحلیل آماری و آماری از شاخصه های غیرمالی غیرمالی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]در نهایت، او پرسشنامه را طراحی می کند و سپس با استفاده از SPSS و تجزیه و تحلیل آماری، شاخص های غیر مالی جذاب را بیان می کند
[ترجمه گوگل]در نهایت، او پرسشنامه را طراحی می کند و سپس با استفاده از SPSS و تجزیه و تحلیل آماری، شاخص های غیر مالی جذاب را بیان می کند
felicitous remarks
اظهارات بجا
Say little, say felicitously, like pearls....
کم گوی و گزیده گوی چون در ...
پیشنهاد کاربران
مقتضی
appropriate
شاد و خوشحال
کلمات دیگر: