کلمه جو
صفحه اصلی

blowtorch


معنی : چراغ جوشکاری
معانی دیگر : روش سنجش مواد شیمیایی و معدنی و آلیاژها از راه گرما دادن با لوله ی دمنده، مشعل جوشکاری، چراغ لحیم کاری، مشعل گازی، مشعل فشاری، چراه جوشکاری

انگلیسی به فارسی

چراغ جوشکاری


بطری، چراغ جوشکاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a portable oil-burning or gas-burning device producing an intense, localized flame suitable for melting or cutting metal.

• portable device for welding
a blowtorch is a hand-held device which uses gas to produce a hot flame. it is used for removing old paint from wood or metal.
torch that shoots out a hot flame

مترادف و متضاد

چراغ جوشکاری (اسم)
blowtorch

جملات نمونه

1. An alternative is a blowtorch connected by a hose to a cylinder of gas.
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین، a است که با یک لوله گاز به سیلندر گاز متصل می شود
[ترجمه گوگل]یک جایگزین یک لامپ ضربه ای است که توسط یک شلنگ به یک سیلندر گاز وصل شده است

2. Artist German Vinogradov wields a blowtorch to season the look of his latest landscape.
[ترجمه ترگمان]هنرمند آلمانی Vinogradov یک blowtorch برای فصل کردن آخرین چشم انداز خود استفاده می کند
[ترجمه گوگل]هنرمند آلمانی Vinogradov دارای یک لرزش گیر است تا فصل جدیدترین چشم انداز خود را به نمایش بگذارد

3. They then vaporise the mercury using a blowtorch, leaving gold behind.
[ترجمه ترگمان]سپس آن ها جیوه را با استفاده از یک blowtorch باز می کنند و طلا را پشت سر می گذارند
[ترجمه گوگل]سپس جیوه را با استفاده از یک لامپ جیوه تکان دادند و طلا را پشت سر گذاشتند

4. If desired, use kitchen blowtorch to lightly brown sabayon and serve immediately.
[ترجمه ترگمان]در صورت تمایل، از blowtorch آشپزخانه به سبک قهوه ای ملایم استفاده کنید و سریعا خدمت کنید
[ترجمه گوگل]اگر مورد نظر است، از بشقاب برقی آشپزخانه به سوابایون قهوه ای کمی استفاده کنید و بلافاصله خدمت کنید

5. A leak would have become a blowtorch.
[ترجمه ترگمان]نشتی به a تبدیل می شد
[ترجمه گوگل]نشتی تبدیل به یک لرزش شد

6. He has all the apparatus, including blowtorch, for freebasing cocaine.
[ترجمه ترگمان]او تمام دستگاه، از جمله blowtorch، برای freebasing کوکائین را دارد
[ترجمه گوگل]او دارای تمام دستگاههایی است که از جمله بکسل بوک استفاده می کنند تا کوکائین را آزاد کنند

7. He has all the apparatus, including a blowtorch, for freebasing cocaine.
[ترجمه ترگمان]او تمام دستگاه، از جمله a، برای freebasing کوکائین را دارد
[ترجمه گوگل]او دارای تمام دستگاههایی است که از جمله یک لامپ ضد ضربه برای آزاد کردن کوکائین استفاده می کنند

8. A spark occurred and the inside of the capsule turned into a blowtorch.
[ترجمه ترگمان]جرقه ای رخ داد و داخل کپسول به a تبدیل شد
[ترجمه گوگل]یک جرقه اتفاق افتاد و داخل کپسول به یک لرزش گیر تبدیل شد

9. Enter the local media; exit the welder with the blowtorch.
[ترجمه ترگمان]رسانه های محلی را وارد کنید؛ از جوشکاری با the خارج شوید
[ترجمه گوگل]رسانه محلی را وارد کنید با جوشکاری با جوشکاری خارج شوید

10. A flame roared under a black bucket, clean blue like a blowtorch clinging to one side.
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش در زیر سطل سیاهی زبانه می کشید، مثل چراغ جوشکاری که به یک طرف چسبیده بود
[ترجمه گوگل]یک شعله در زیر یک سطل سیاه ریخته شد، آبی مانند یک لکه چاقو به یک طرف چسبیده بود

11. If he wanted her back, Antheil would offer to preserve her from the blowtorch.
[ترجمه ترگمان]اگر او او را می خواست، پیشنهاد می کرد که او را از چراغ جوشکاری در امان بدارد
[ترجمه گوگل]اگر او می خواست او را به عقب براند، آنتئیل پیشنهاد داد که او را از لرزش ببندد

12. Groves of old-growth lodge-pole pine and aging spruce fir exploded into flame like toothpicks be-fore a blowtorch.
[ترجمه ترگمان](گرووز)به (گرووز): صنوبر growth کاج و صنوبر پیری چوب صنوبر مانند toothpicks شعله ور شدند
[ترجمه گوگل]گیاهان رشد کاج قدیمی و کاشت صنوبر پیری منفجر شده به شعله مانند دندان های دندانه دار می شوند

13. But that lone bad habit burns through your writing like a blowtorch, outshining all the others.
[ترجمه ترگمان]اما این عادت بد تنها در نویسندگی، مثل چراغ جوشکاری، که همه را از دست می دهد، می سوزد
[ترجمه گوگل]اما این تنها عادت بد می شود از طریق نوشتن خود را مانند یک لرزش بسوی، بی نظیر تمام دیگران

14. The pyre was ablaze, ignited by a giant gas-fuelled blowtorch.
[ترجمه ترگمان]تل هیزم به آتش کشیده شد و سوخت عظیمی از گازهای سمی به آتش کشیده شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی آتش سوزی شده بود، توسط یک فریزر بزرگ با سوخت گاز تزریق شد


کلمات دیگر: