1. The new trainer is Marc Boff, who spent the last four seasons as the Chicago Bulls' assistant trainer.
[ترجمه ترگمان]مربی جدید مارک Boff است که چهار فصل گذشته را به عنوان دستیار مربی شیکاگو بولز گذرانده است
[ترجمه گوگل]مربی جدید مارک بوف است که چهار فصل گذشته را به عنوان مربی شیکاگو بولز به عنوان مربی در اختیار داشت
2. But Boff said Morgan Stanley bullish prospects for the future.
[ترجمه ترگمان]اما Boff گفت، آینده آتی مورگان استنلی برای آینده
[ترجمه گوگل]اما بوف گفت: مورگان استنلی چشم انداز صعودی برای آینده است
3. Its leading exponents include Gutierrez, Leonardo Boff of Brazil, and Juan Luis Segundo of Uruguay.
[ترجمه ترگمان]نماهای برجسته آن عبارتند از گوتیرز، لئوناردو Boff از برزیل و خوان لوئیس Segundo از اروگوئه
[ترجمه گوگل]نماینده های اصلی آن شامل گوتیرز، لئوناردو بوف از برزیل و خوان لوئیس سگووندو از اروگوئه است
4. Before working with the Bulls, Boff was the strength coach and physical therapist for the New Orleans Hornets for two seasons.
[ترجمه ترگمان]Boff پیش از کار با گاوها، مربی قدرت و درمانگر فیزیکی برای the New برای دو فصل بود
[ترجمه گوگل]قبل از کار با بول ها، بوف مربی قدرتمند و فیزیوتراپیست برای هورنتز نیواورلئان برای دو فصل بود
5. "It is remarkable how fast the iPad has spread in our business," said Linda Boff, global director of marketing communications at G. E.
[ترجمه ترگمان]لیندا Boff، مدیر جهانی ارتباطات بازاریابی در جی ای
[ترجمه گوگل]لیندا بوف، مدیر کل ارتباطات بازاریابی در جی ی, می گوید: 'قابل توجه است که iPad چگونه در کسب و کار ما گسترش یافته است
6. Younger women are too nervous to eat anything in front of somebody that they might possibly boff later.
[ترجمه ترگمان]زنان جوان تر بیش از اندازه عصبی هستند که چیزی را در مقابل کسی بخورند که احتمالا بعدا boff
[ترجمه گوگل]زنان جوان بیش از حد عصبی هستند تا بتوانند چیزی را در مقابل کسی بگذرانند که بعدا احتمالا آنها را بفروشند