کلمه جو
صفحه اصلی

disinfect


معنی : گندزدایی کردن، ضد عفونی کردن
معانی دیگر : گندزدایی کردن، ضدعفونی کردن

انگلیسی به فارسی

ضد عفونی کردن، گندزدایی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• cleanse from germs, sterilize
if you disinfect something, you clean it using a liquid that kills germs.

مترادف و متضاد

گندزدایی کردن (فعل)
deodorize, disinfect

ضد عفونی کردن (فعل)
disinfect, fumigate

make clean, pure


Synonyms: antisepticize, cleanse, decontaminate, deodorize, fumigate, purify, sanitize, sterilize


Antonyms: dirty, pollute


جملات نمونه

1. alcohol can disinfect some sores
الکل برخی زخم ها را ضدعفونی می کند.

2. he must disinfect his speech of offensive words
(مجازی) او باید نطق خود را از واژه های زننده بزداید.

3. First use some iodine to disinfect the wound.
[ترجمه ترگمان]ابتدا از ید برای ضد عفونی کردن زخم استفاده کنید
[ترجمه گوگل]ابتدا از ید برای ضدعفونی زخم استفاده کنید

4. Chlorine is used to disinfect water.
[ترجمه ترگمان]کلر برای ضد عفونی کردن آب مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]کلر برای ضد عفونی شدن آب استفاده می شود

5. Disinfect the area thoroughly.
[ترجمه ترگمان]آن ناحیه را به طور کامل ضد عفونی کنید
[ترجمه گوگل]منطقه را به طور کامل ضد عفونی کنید

6. Disinfect the toilet seat, toilet handle or chain, and door handle regularly.
[ترجمه ترگمان]ضد عفونی کردن صندلی توالت، آرایش و یا زنجیر، و دستگیره در به طور مرتب
[ترجمه گوگل]صندلی توالت، دستشویی توالت یا زنجیر و دسته درب را به طور مرتب ضد عفونی کنید

7. Different methods to disinfect carborundum wheel have significant effect on the partical numbers in ampule .
[ترجمه ترگمان]روش های مختلف برای ضد عفونی کردن چرخ ضد عفونی کردن تاثیر قابل توجهی بر تعداد partical در ampule دارد
[ترجمه گوگل]روش های مختلفی برای ضدعفونی چرخ کربورندوم تاثیر قابل توجهی بر تعداد عددی در آمپول دارد

8. As a short-term bath to disinfect new arrivals in a separate tank: add 1 capful (6ml) per 10 gals(38l) for 30 minutes.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک حمام کوتاه مدت برای ضد عفونی کردن تازه واردها در یک مخزن جداگانه: ۱ capful (۶ میلی لیتر)در هر ۱۰ gals (۳۸ لیتر)برای ۳۰ دقیقه اضافه کنید
[ترجمه گوگل]به عنوان یک حمام کوتاه مدت برای ضد عفونی تازه واردان در یک مخزن جداگانه: 1 دقیقه (6 میلی لیتر) در هر 10 گل (38l) به مدت 30 دقیقه اضافه کنید

9. The group is producing containers that disinfect water with UV lights powered by the sun.
[ترجمه ترگمان]این گروه در حال تولید کانتینرهایی است که با نور خورشید که توسط خورشید تامین می شود، آب را ضد عفونی می کند
[ترجمه گوگل]این گروه ظروف را تولید می کند که ضد عفونی شدن آب با چراغهای UV طراحی شده توسط خورشید است

10. Up to now, some scholar experimentalized to disinfect root canal with 14type high frequency electrotome.
[ترجمه ترگمان]تا کنون، برخی از دانشمندان به ضد عفونی کردن کانال ریشه ای با ۱۴ نوع فرکانس بالا اشاره کرده اند
[ترجمه گوگل]تا کنون، برخی از محققان به منظور ضدعفونی کانال ریشه با الکتروتوم فرکانس 14 نوعی آزمایش شده اند

11. Disinfect the would before you bandage it.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه پانسمان را پانسمان کنی
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آن را بسوزانید ضد عفونی کنید

12. Up to now, some scholar to disinfect root canal with 1411 type high frequency electrotome.
[ترجمه ترگمان]تا کنون، برخی از دانشمندان به ضد عفونی کردن کانال ریشه ای با نوع ۱۴۱۱ فرکانس بالا نیاز دارند
[ترجمه گوگل]تا کنون، برخی از محققان برای ضدعفونی کانال ریشه با الکتروتوم فرکانس بالا 1411 نوع

13. OBJECTIVE To effectively clean and disinfect digestive endoscope in order to prevent cross infection in hospital.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE برای تمیز کردن موثر و ضد عفونی کردن گوارشی به منظور جلوگیری از ابتلا به عفونت در بیمارستان
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور جلوگیری از عفونت متقاطع در بیمارستان به طور موثری از آندوسکوپ گوارشی تمیز و ضد عفونی شود

14. Two health workers disinfect each car goes through the village.
[ترجمه ترگمان]دو کارگر بهداشتی ضد عفونی کردن هر خودرو از طریق این روستا عبور می کنند
[ترجمه گوگل]دو کارمند بهداشت و درمان هر یک از ماشین ها را از طریق روستا می گذراند

Alcohol can disinfect some sores.

الکل برخی زخم‌ها را ضدعفونی می‌کند.


He must disinfect his speech of offensive words.

(مجازی) او باید نطق خود را از واژه‌های زننده بزداید.



کلمات دیگر: