کلمه جو
صفحه اصلی

bookkeeper


معنی : حساب دار، دفتردار، ثبات
معانی دیگر : دفتردار، حسابدار، ثبات، دفتردار

انگلیسی به فارسی

دفتردار، حسابدار، ثبات


حسابدار، دفتردار، ثبات، حساب دار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who systematically records business and financial transactions.

• one who manages financial records
financial manager, one who maintains financial records

مترادف و متضاد

حساب دار (اسم)
accountant, bookkeeper, cost accountant, tallyman

دفتردار (اسم)
bookkeeper, clerk

ثبات (اسم)
bookkeeper, constancy, recorder, fortitude, stability, stableness, poise, register, consistency, cataloger, cataloguer, fixity, consistence, immutability, grit, indelibility, permanency

accountant


Synonyms: clerk, auditor, CPA, bean counter


جملات نمونه

1. The bookkeeper figured well.
[ترجمه ترگمان]دفتردار خوب فکر کرد
[ترجمه گوگل]کتابفروشی خوبی بود

2. I was tired of being a bookkeeper.
[ترجمه ترگمان]از اینکه یک حسابدار بودم خسته شده بودم
[ترجمه گوگل]از دفتر حسابداری خسته شدم

3. A part-time bookkeeper will relieve you of the burden of chasing unpaid invoices and paying bills.
[ترجمه ترگمان]یک دفتردار پاره وقت، شما را از بار کردن صورت حساب های پرداخت نشده و پرداخت قبوض معاف می کند
[ترجمه گوگل]کتابفروشی بخشی از زمان شما را از عواقب تعقیب فاکتورهای پرداخت نشده و پرداخت صورتحساب رفع خواهد کرد

4. The bookkeeper drew a check for me.
[ترجمه فرهود] حسابدار برای من چکی نوشت
[ترجمه ترگمان]دفتردار یک چک برای من کشید
[ترجمه گوگل]کتابفروشی برای من چک کرد

5. The bookkeeper manipulated the company's accounts to conceal his theft.
[ترجمه ترگمان]حسابدار حساب های شرکت را به کار برد تا دزدی خود را مخفی کند
[ترجمه گوگل]کتابفروشی حسابهای شرکت را برای سرقت از او پنهان کرده است

6. Wham 0's bookkeeper could not keep up with the production figures.
[ترجمه ترگمان]یک دفتردار ۰ s نمی تواند با ارقام تولید ادامه دهد
[ترجمه گوگل]حسابدار Wham 0 نمیتواند با ارقام تولید هماهنگ باشد

7. The Bookkeeper deceived his employer by manipulating the accounts of the Business.
[ترجمه ترگمان]The کارفرمای او را با دستکاری حساب های کسب وکار فریب داد
[ترجمه گوگل]حسابدار با دستکاری حساب های کسب و کار، کارفرمای خود را فریب داد

8. A person might become a reasonably proficient bookkeeper in months.
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است در چند ماه یک دفتردار ماهر و ماهر شود
[ترجمه گوگل]یک نفر ممکن است در ماهها تبدیل به یک حسابرس حرفه ای شود

9. In the past, a bookkeeper kept the books of accounts for an organization; the present-day accountants' job developed from the bookkeepers ' job.
[ترجمه ترگمان]در گذشته یک دفتردار دفاتر حساب ها را برای یک سازمان حفظ کرد؛ کار حسابداران روز حاضر از کار bookkeepers ایجاد شد
[ترجمه گوگل]در گذشته یک کتابفروشی کتابهای حسابداری برای یک سازمان را حفظ کرد؛ کار حسابداران کنونی از کارکنان کتابفروشی توسعه یافته است

10. David could never be a bookkeeper because he is not very organized.
[ترجمه ترگمان]دیوید هیچ وقت یک دفتردار نخواهد بود، چون خیلی سازمان دهی نشده است
[ترجمه گوگل]دیوید هرگز نمی تواند یک کتابفروشی باشد زیرا او بسیار سازمان یافته نیست

11. Dottie Woods, a 59-year-old Blacksburg, Va., bookkeeper, was fed up with all the 'maybes' who were no-shows to her Virginia Tech tailgate parties.
[ترجمه ترگمان]dottie، یک بلکسبرگ ۵۹ ساله، Va دفتردار، با تمام افرادی که در هر دو طرف در فرعی ویرجینیا تک نشان داده نشده بودند، به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]Dottie Woods، 59 ساله Blacksburg، Va, کتابفروشی، با تمام 'maybes' که از طرف حزب محافظ ویرجینیا تگزاس حضور نداشت، خسته شد

12. Walter was a bookkeeper for this Harry Gordon.
[ترجمه ترگمان]والتر برای این آقای گوردون یک حسابدار بود
[ترجمه گوگل]والتر کتابفروشی برای این هری گوردون بود

13. I think that I should probably a good bookkeeper for you.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که باید یک حسابدار خوب برای شما حساب کنم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که احتمالا یک حسابرس خوب برای شما هستم

14. They include the owner or manager, the cashier, bookkeeper, accountant, purchasing agent, and storekeeper.
[ترجمه ترگمان]آن ها صاحب یا مدیر، صندوقدار، دفتردار، حسابدار، عامل خرید و storekeeper هستند
[ترجمه گوگل]آنها عبارتند از صاحب یا مدیر، صندوقدار، حسابدار، حسابدار، عامل خرید و نگهدارنده

15. Erasmus, his chief bookkeeper, waited uncertainly just beyond the entryway.
[ترجمه ترگمان]اراسموس، حسابدار ارشد، درست پشت در ورودی منتظر ماند
[ترجمه گوگل]اراسموس، کتابفروشی اصلی خود، به طور نامعلومی منتظر فراتر از ورودی بود

پیشنهاد کاربران

حسابدار، حسابرس

شخصی که وظیفه او ثبت دقیق سوابق حسابهای یک تجارت است


کلمات دیگر: