1. The bookkeeper figured well.
[ترجمه ترگمان]دفتردار خوب فکر کرد
[ترجمه گوگل]کتابفروشی خوبی بود
2. I was tired of being a bookkeeper.
[ترجمه ترگمان]از اینکه یک حسابدار بودم خسته شده بودم
[ترجمه گوگل]از دفتر حسابداری خسته شدم
3. A part-time bookkeeper will relieve you of the burden of chasing unpaid invoices and paying bills.
[ترجمه ترگمان]یک دفتردار پاره وقت، شما را از بار کردن صورت حساب های پرداخت نشده و پرداخت قبوض معاف می کند
[ترجمه گوگل]کتابفروشی بخشی از زمان شما را از عواقب تعقیب فاکتورهای پرداخت نشده و پرداخت صورتحساب رفع خواهد کرد
4. The bookkeeper drew a check for me.
[ترجمه فرهود] حسابدار برای من چکی نوشت
[ترجمه ترگمان]دفتردار یک چک برای من کشید
[ترجمه گوگل]کتابفروشی برای من چک کرد
5. The bookkeeper manipulated the company's accounts to conceal his theft.
[ترجمه ترگمان]حسابدار حساب های شرکت را به کار برد تا دزدی خود را مخفی کند
[ترجمه گوگل]کتابفروشی حسابهای شرکت را برای سرقت از او پنهان کرده است
6. Wham 0's bookkeeper could not keep up with the production figures.
[ترجمه ترگمان]یک دفتردار ۰ s نمی تواند با ارقام تولید ادامه دهد
[ترجمه گوگل]حسابدار Wham 0 نمیتواند با ارقام تولید هماهنگ باشد
7. The Bookkeeper deceived his employer by manipulating the accounts of the Business.
[ترجمه ترگمان]The کارفرمای او را با دستکاری حساب های کسب وکار فریب داد
[ترجمه گوگل]حسابدار با دستکاری حساب های کسب و کار، کارفرمای خود را فریب داد
8. A person might become a reasonably proficient bookkeeper in months.
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است در چند ماه یک دفتردار ماهر و ماهر شود
[ترجمه گوگل]یک نفر ممکن است در ماهها تبدیل به یک حسابرس حرفه ای شود
9. In the past, a bookkeeper kept the books of accounts for an organization; the present-day accountants' job developed from the bookkeepers ' job.
[ترجمه ترگمان]در گذشته یک دفتردار دفاتر حساب ها را برای یک سازمان حفظ کرد؛ کار حسابداران روز حاضر از کار bookkeepers ایجاد شد
[ترجمه گوگل]در گذشته یک کتابفروشی کتابهای حسابداری برای یک سازمان را حفظ کرد؛ کار حسابداران کنونی از کارکنان کتابفروشی توسعه یافته است
10. David could never be a bookkeeper because he is not very organized.
[ترجمه ترگمان]دیوید هیچ وقت یک دفتردار نخواهد بود، چون خیلی سازمان دهی نشده است
[ترجمه گوگل]دیوید هرگز نمی تواند یک کتابفروشی باشد زیرا او بسیار سازمان یافته نیست
11. Dottie Woods, a 59-year-old Blacksburg, Va., bookkeeper, was fed up with all the 'maybes' who were no-shows to her Virginia Tech tailgate parties.
[ترجمه ترگمان]dottie، یک بلکسبرگ ۵۹ ساله، Va دفتردار، با تمام افرادی که در هر دو طرف در فرعی ویرجینیا تک نشان داده نشده بودند، به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]Dottie Woods، 59 ساله Blacksburg، Va, کتابفروشی، با تمام 'maybes' که از طرف حزب محافظ ویرجینیا تگزاس حضور نداشت، خسته شد
12. Walter was a bookkeeper for this Harry Gordon.
[ترجمه ترگمان]والتر برای این آقای گوردون یک حسابدار بود
[ترجمه گوگل]والتر کتابفروشی برای این هری گوردون بود
13. I think that I should probably a good bookkeeper for you.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که باید یک حسابدار خوب برای شما حساب کنم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که احتمالا یک حسابرس خوب برای شما هستم
14. They include the owner or manager, the cashier, bookkeeper, accountant, purchasing agent, and storekeeper.
[ترجمه ترگمان]آن ها صاحب یا مدیر، صندوقدار، دفتردار، حسابدار، عامل خرید و storekeeper هستند
[ترجمه گوگل]آنها عبارتند از صاحب یا مدیر، صندوقدار، حسابدار، حسابدار، عامل خرید و نگهدارنده
15. Erasmus, his chief bookkeeper, waited uncertainly just beyond the entryway.
[ترجمه ترگمان]اراسموس، حسابدار ارشد، درست پشت در ورودی منتظر ماند
[ترجمه گوگل]اراسموس، کتابفروشی اصلی خود، به طور نامعلومی منتظر فراتر از ورودی بود