1. a bloodless coup d'etat
کودتای بدون خونریزی
2. It was very neat, and practically bloodless.
[ترجمه ترگمان]خیلی تمیز و تقریبا بی خون بود
[ترجمه گوگل]این بسیار شسته و رفته و عملا خونریزی بود
3. In 198 a bloodless overthrow brought an army officer to power.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۸ یک سرنگونی بدون خونریزی، یک افسر ارتش به قدرت رسید
[ترجمه گوگل]در سال 1981، سرنگونی خونریزی یک افسر ارتشی را به قدرت رساند
4. His face was thin and bloodless.
[ترجمه ترگمان]صورتش لاغر و رنگ پریده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش نازک و بی روح بود
5. This was a prologue to today's bloodless revolution.
[ترجمه ترگمان]این مقدمه انقلاب بدون خونریزی امروز بود
[ترجمه گوگل]این مقدمه ای بر انقلاب خونین امروز بود
6. His lips were thin and bloodless.
[ترجمه ترگمان]لب هایش لاغر و رنگ پریده بود
[ترجمه گوگل]لب هایش نازک و خونریزی بود
7. The rebel soldiers seized power in a bloodless coup.
[ترجمه ترگمان]سربازان شورشی قدرت را در یک کودتای بدون خونریزی توقیف کردند
[ترجمه گوگل]سربازان شورشی قدرت را در کودتای خونین گرفتار کردند
8. I scratch my face to feel a bloodless mound.
[ترجمه ترگمان]صورتم را خراش دادم تا یک مقبره خالی احساس کنم
[ترجمه گوگل]چهره من را خراشیده می کنم تا یک تپه خونریزی احساس کنم
9. But other days are bleak; a cold, bloodless woman hovers nearby sneering derisively at me.
[ترجمه ترگمان]اما روزه ای دیگر بی روح و بی روح است؛ زنی سرد و بی خون در آن نزدیکی شناور است و به من پوزخند می زند
[ترجمه گوگل]اما روزهای دیگر نادان هستند یک خانم سرد و خونریزی در نزدیکی من به طور خلاف عصبانی می شود
10. Chatichai Choonhaven in a bloodless coup on Feb. 2
[ترجمه ترگمان]Chatichai Choonhaven در یک کودتای بدون خونریزی در دوم فوریه
[ترجمه گوگل]Chatichai Choonhaven در کودتای خونین در 2 فوریه
11. He has bloodless cheeks.
[ترجمه ترگمان]گونه های استخوانی دارد
[ترجمه گوگل]او دارای گونه های خونین است
12. Then I saw that his bloodless lips were pulled back from his huge white teeth . . . I trembled with fear and horror.
[ترجمه ترگمان]سپس متوجه شدم که لب های بی رنگ ش از دندان های سفیدش بیرون کشیده شده است، از ترس و وحشت می لرزیدم
[ترجمه گوگل]سپس متوجه شدم که لب های بی حسی او از دندان های سفید سفید او بیرون رانده شده است من با ترس و وحشت لرزیدم
13. She was bloodless and the bones of her face had risen up against the fabric of her skin.
[ترجمه ترگمان]خون از صورتش پریده بود و استخوان های صورتش از پارچه پوست او بالا آمده بود
[ترجمه گوگل]او بدون خونریزی بود و استخوانهای صورت او در برابر پارچه پوست او افزایش یافته بود
14. Ming - feng's face was bloodless . She was gasping so hard, she couldn't speak.
[ترجمه ترگمان]صورت فنگ به رنگ خون درآمده بود به سختی نفس می کشید، نمی توانست حرف بزند
[ترجمه گوگل]صورت مینگ - فنگ بدون خونریزی بود او خیلی دشوار بود، نمیتوانست حرف بزند