کلمه جو
صفحه اصلی

involuntarily


بی اختیار، بدون اراده، بطور غیر ارادی یا غیر عمدی

انگلیسی به فارسی

ناخواسته


انگلیسی به انگلیسی

• in an unwilling manner, reluctantly; unconsciously, unintentionally; instinctively

جملات نمونه

1. Her eyes strayed involuntarily.
[ترجمه ترگمان]چشمانش بی اراده دور شدند
[ترجمه گوگل]چشمان او به طور غیرمستقیم خجالت کشید

2. She shivered involuntarily as he approached her.
[ترجمه ترگمان]همچنان که به او نزدیک می شد، بی اختیار لرزید
[ترجمه گوگل]او به طور غیرمستقیم وقتی به او نزدیک شد، لرزید

3. She shuddered involuntarily as he approached her.
[ترجمه ترگمان]همچنان که به او نزدیک می شد، بی اختیار بر خود لرزید
[ترجمه گوگل]او به طور غیرمستقیم وقتی به او نزدیک شد، خشمگین شد

4. Arthur shivered involuntarily as he came out of the building.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از ساختمان بیرون آمد، آرتور بی اراده لرزید
[ترجمه گوگل]آرتور بدون توجه به اینکه او از ساختمان بیرون آمد، لرزید

5. They had been made redundant involuntarily and had worked full-time in the factory in low-paid, unskilled manual jobs on the shopfloor.
[ترجمه ترگمان]آن ها به صورت ناخواسته و غیر ارادی در کارخانه کار می کردند و تمام وقت در کارخانه کار می کردند و کاره ای دستی غیر ماهر و غیر ماهر در این کارخانه انجام می دادند
[ترجمه گوگل]آنها به طور غیرمستقیم از کار اخراج شده بودند و در کارخانه مشغول به کار با دستمزد کم و غیررسمی در محل کار بودند

6. Four little girls involuntarily became civil rights martyrs.
[ترجمه ترگمان]چهار دختر کوچک به صورت ناخواسته به شهدای حقوق مدنی تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]چهار دختر کوچک به طور غیرمستقیم تبدیل به شهروندان حقوق مدنی شدند

7. He shook his head involuntarily like some one returning from a trance. they hadn't moved.
[ترجمه ترگمان]او بی اختیار سرش را تکان داد، گویی کسی از حالت خلسه بازمی گشت آن ها حرکت نکرده بودند
[ترجمه گوگل]او سر خود را به صورت غیرمستقیم تکان داد مثل یک نفر که از یک ترنس برگشت آنها حرکت نکردند

8. His left eyelid twitched involuntarily.
[ترجمه ترگمان]پلک چپش بی اراده تکان می خورد
[ترجمه گوگل]پلک چپ او ناخواسته از بین رفته است

9. He shuddered involuntarily and walked on towards the printing works.
[ترجمه ترگمان]بی اختیار لرزید و به طرف دستگاه چاپ رفت
[ترجمه گوگل]او بی سر و صدایی را سوزاند و به سوی کارهای چاپی رفت

10. His subjects involuntarily see specific color patterns when they hear certain words, a medical condition called synesthesia.
[ترجمه ترگمان]سوژه های او به طور ناخواسته الگوهای رنگ خاص را وقتی که کلمات خاصی را می شنوند، یک وضعیت پزشکی به نام synesthesia را می بینند
[ترجمه گوگل]اشخاص خود را بدون توجه به الگوهای رنگ خاصی می بینند وقتی که آنها کلمات خاصی را می شنوند، یک وضعیت پزشکی که synesthesia نامیده می شود

11. Her hands clenched involuntarily.
[ترجمه ترگمان]دست هایش بی اراده به هم گره خورد
[ترجمه گوگل]دستانش ناخواسته خاموش شد

12. Involuntarily she found herself going out on to the balcony for air, rather than clearing a space to sit.
[ترجمه ترگمان]بی اختیار بی اختیار به بالکن رفت تا هوا را خالی کند
[ترجمه گوگل]به طور غیرمستقیم او خود را بیرون آورد تا به بالکن برای هوا، به جای پاکسازی فضا برای نشستن

13. Nothing stirred, save involuntarily from the impact of unremitting bombardment.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز تکان نخورد و بی اراده از برخورد با بمباران بی وقفه جلوگیری کرد
[ترجمه گوگل]هیچ چیزی تحریک نشود، بی سر و صدا را از اثر بمباران بی وقفه نجات دهد

14. Involuntarily, Margaret thought of Jack's muscular body last night.
[ترجمه ترگمان]بی اختیار به بدن عضلانی جک فکر کرد
[ترجمه گوگل]بی تفاوتی، مارگارت فکر کردم بدن عضلانی جک در شب گذشته

15. Ashley's fingers tightened involuntarily around the glass.
[ترجمه ترگمان]انگشتان اشلی بی اراده دور شیشه تنگ تر شد
[ترجمه گوگل]انگشت اشلی به طور غیرمستقیم در اطراف شیشه چسبیده است

پیشنهاد کاربران

استرس روی v

بی اختیار ؛ ناخواسته ؛به طور خودکار ( automatically )


کلمات دیگر: