1. Federal disinvestment posed a serious dilemma for distressed cities.
[ترجمه ترگمان]disinvestment فدرال یک معضل جدی برای شهره ای مشکل دار ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری فدرال باعث نارضایتی جدی برای شهرهای مضطرب شده است
2. Disinvestment is also happening to universities in Michigan, Washington, Arizona, and many other states.
[ترجمه ترگمان]disinvestment همچنین برای دانشگاه ها در میشیگان، واشینگتن، آریزونا و بسیاری از ایالات دیگر اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری کاهش یافته نیز در دانشگاه های میشیگان، واشنگتن، آریزونا و بسیاری از کشورهای دیگر اتفاق می افتد
3. Intensified cycles of investment and disinvestment in the modern metropolis have altered urban landscapes as new urban forms have emerged.
[ترجمه ترگمان]دوره های Intensified سرمایه گذاری و disinvestment در این کلان شهر امروزی، مناظر شهری را به عنوان فرم های شهری جدید تغییر داده است
[ترجمه گوگل]چرخه های شدید سرمایه گذاری و عدم سرمایه گذاری در کلان شهرها، مناظر شهری را تغییر داده اند، زیرا اشکال جدید شهری به وجود آمده است
4. The major result has been a massive disinvestment in state structures.
[ترجمه ترگمان]نتیجه عمده، a عظیم در ساختارهای دولتی بوده است
[ترجمه گوگل]نتیجه اصلی سرمایه گذاری غیرمستقیم در ساختارهای دولتی بوده است
5. This disinvestment laid waste to productivity.
[ترجمه ترگمان]این disinvestment ضایعات را به بهره وری می رساند
[ترجمه گوگل]این سرمایه گذاری ناپذیر به بهره وری منجر شد
6. The shareholders of corporation want to withdrawal and disinvestment only by dissolving company except that by transferring of shares.
[ترجمه ترگمان]سهامداران شرکت می خواهند تنها با انحلال شرکت به جز آن با انتقال سهام شرکت کنند
[ترجمه گوگل]سهامداران شرکت تنها با رها کردن شرکت می خواهند به عقب نشینی و سرمایه گذاری صرف نظر کنند، مگر اینکه با انتقال سهام
7. "For the media that" fifth speculators disinvestment from Shanghai "information, he believes that if the establishment is a good thing.
[ترجمه ترگمان]\"برای رسانه ها که\" fifth \" از اطلاعات شانگهای استعفا دادند، او معتقد است که اگر تاسیس یک چیز خوب است
[ترجمه گوگل]وی می گوید: 'برای رسانه هایی که' سرمایه داری پنجمین سرمایه گذار از اطلاعات شانگهای 'پنجم است، او معتقد است که اگر تأسیس یک چیز خوب باشد
8. Sure enough, one year after the disinvestment and its partners in the Pan Shiyi, Hainan real estate fever experienced substantial development of the timber debris into nothing.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی، یک سال پس از the و شرکایش در پان Shiyi، تب املاک در استان هاینان رشد قابل توجهی را تجربه کرد
[ترجمه گوگل]مطمئنا به اندازه کافی، یک سال پس از سرمایه گذاری ناپذیر و شرکای آن در Pan Shiyi، Hainan تب املاک و مستغلات پیشرفت قابل توجهی از باقی مانده های چوب را به هیچ چیز
9. Many large multinational companies layoffs disinvestment, many real estate projects on hold, the export boom from the real estate market low skills, weak.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های چندملیتی بزرگ اخراج شدند، بسیاری از پروژه های املاک و مستغلات در انبار، جهش صادرات از بازار املاک و مستغلات، ضعیف، ضعیف
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های بزرگ چند ملیتی اخراج سرمایه گذاری، بسیاری از پروژه های املاک و مستغلات در انتظار، رشد صادرات از بازار املاک و مستغلات کم مهارت، ضعیف است
10. Publicity surrounding organisations committed to ethical trading has led to some disinvestment.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات سازمان های مرتبط با تجارت اخلاقی منجر به some شده است
[ترجمه گوگل]سازمان های تبلیغاتی اطراف، متعهد به تجارت اخلاقی، منجر به کاهش سرمایه گذاری شده اند
11. By contrast, the Reagan administration pursued privatism as a strategy of urban disinvestment.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، دولت ریگان privatism را به عنوان یک استراتژی of شهری دنبال کرد
[ترجمه گوگل]در مقابل، دولت ریگان خصوصی سازی را به عنوان استراتژی سرمایه گذاری غیرقانونی شهر دنبال کرد
12. There are several techniques that Godard uses to produce distancing and consequently the disinvestment of desire in images.
[ترجمه ترگمان]چندین تکنیک وجود دارد که Godard از آن ها برای تولید فاصله و در نتیجه کاهش میل در تصاویر استفاده می کند
[ترجمه گوگل]تکنیک های متعددی وجود دارد که گدار از آن برای تولید فاصله و در نتیجه سرمایه گذاری صرفه جویی در میل در تصاویر استفاده می کند
13. Ng totally disagree with Wenzhou investors from Shanghai property market disinvestment argument.
[ترجمه ترگمان]ان جی کاملا با Wenzhou گذاران از استدلال disinvestment بازار املاک شانگهای مخالف است
[ترجمه گوگل]Ng کاملا مخالف با سرمایه گذاران Wenzhou از بحث در مورد سرمایه گذاری در بازار املاک شانگهای
14. Wenzhou folk houses in Shanghai has been in the spotlight. but a little while ago called " disinvestment " hearsay is a seething hot.
[ترجمه ترگمان]خانه های مردمی Wenzhou در شانگهای در کانون توجه قرار گرفته اند اما در مدتی پیش که \"disinvestment\" نامیده می شد، شایعه بسیار داغ بود
[ترجمه گوگل]خانه های محلی Wenzhou در شانگهای در کانون توجه قرار گرفته است اما کمی پیش از آن به نام 'سرمایه گذاری غیرقابل پیش بینی' یک سر و صدا گرم است
15. Wenzhou An official said that although this year Wenzhou folk Shanghai real estate investment than last year so fiery, but he expressed doubts on Wenzhou folk disinvestment Shanghai.
[ترجمه ترگمان]Wenzhou یک مقام گفت که با وجود این امسال سرمایه گذاری املاک و مستغلات در شانگهای نسبت به سال گذشته بسیار آتشین بوده است، اما او نسبت به مردم Wenzhou شانگهای شک و تردید کرد
[ترجمه گوگل]Wenzhou یک مقام گفت که اگر چه در این سال Wenzhou مردم شانگهای سرمایه گذاری املاک و مستغلات نسبت به سال قبل بسیار آتشین، اما او ابراز تردید در Wenzhou سرمایه گذاری غیر سرمایه گذاری در شانگهای