کلمه جو
صفحه اصلی

bonnie


معنی : جذاب، دلپذیر، زیبا، قوی و زیبا
معانی دیگر : اسم خاص مونث

انگلیسی به فارسی

اسم خاص مؤنث


انگلیسی به انگلیسی

• female first name
pretty, handsome (scottish); pleasant, fine (british); healthy

مترادف و متضاد

جذاب (صفت)
absorbing, charming, appealing, nifty, cute, slick, fetching, lovable, loveable, dashing, bonnie, bonny, copacetic, personable, well-off

دلپذیر (صفت)
pleasant, nice, handsome, agreeable, mellow, graceful, scrumptious, amiable, lovely, loved, bonnie, bonny, gracious, placable, euphonious, euphonic, melodic, palatable, delightful, melodious, kindly

زیبا (صفت)
cute, yummy, handsome, beautiful, scrumptious, spiffy, fair, beauteous, elegant, picturesque, goodly, well-favored, well-favoured, bonnie, bonny, chic, stylish, dinky, eyeful, pulchritudinous

قوی و زیبا (صفت)
bonnie, bonny

جملات نمونه

1. Bonnie twirled her empty glass in her fingers.
[ترجمه ترگمان]و به و نی دست خالی خود را در میان انگشتانش چرخاند
[ترجمه گوگل]بانی شیشه شیشه خالی اش را در انگشتانش گذاشت

2. Bonnie was showing off to her friends, doing handstands on the grass.
[ترجمه ترگمان]و به و نی خود را به سوی دوستانش دراز می کرد و روی علف ها به حال می ریخت
[ترجمه گوگل]بانی به دوستانش نشان داد، دست هایش را روی چمن انجام می داد

3. I've fixed it for you to see Bonnie Lachlan.
[ترجمه ترگمان]برات درستش کردم تا به \"بانی لاکلن\" نگاه کنی
[ترجمه گوگل]من آن را برای شما تعیین کرده ام که بنی لاچلان را ببینم

4. And streets ahead . . . Bonnie brings a touch of magic to a Broadway favourite.
[ترجمه ترگمان]و خیابان ها پیشاپیش به و نی از جادو استفاده می کنه
[ترجمه گوگل]و خیابان های پیش رو بانی یک جادوی لمسی را برای علاقه مندی های برادوی به ارمغان می آورد

5. Bonnie couldn't get the light to work.
[ترجمه ترگمان]به و نی نمی توانست چراغ را روشن کند
[ترجمه گوگل]بانی نتوانست نور را به کار بگیرد

6. Bonnie Jean made horns back and I smirked and shook my head.
[ترجمه ترگمان]به و نی به من پوزخند زد و من پوزخندی زدم و سرم را تکان دادم
[ترجمه گوگل]بانی جین شاخها را عقب میکشید و من را تکان داد و سرم را تکان داد

7. Ted cranked open a can of Bonnie Hubbard beef hash.
[ترجمه ترگمان]تد یه قوطی کنسرو گوشت \"بانی\" رو باز کرد
[ترجمه گوگل]تد با باز کردن یک میله ای از هش گوشت گاو بانی هابارد باز کرد

8. Public concerns Bonnie Harkins has heard all the complaints.
[ترجمه ترگمان]نگرانی های عمومی بانی harkins همه شکایت ها را شنیده است
[ترجمه گوگل]نگرانی های عمومی Bonnie Harkins همه شکایات را شنید

9. Bonnie invited her input, and gave her the assignment to get things flowing smoothly.
[ترجمه ترگمان]به و نی او را به داخل دعوت کرد و ماموریت را به او داد تا همه چیز آرام و آرام پیش برود
[ترجمه گوگل]بانی ورودی او را فراخواند و به او دستور داد تا همه چیز را به هم بزنند

10. Bonnie Raitt in illusion lace with black beading.
[ترجمه ترگمان]و نی و نی و نی و نی با beading سیاه
[ترجمه گوگل]بانی ریت در توهم توپی با سیاه و سفید

11. Life is very crude, and bonnie Princes Street a dream, but we soldier on with a good grace.
[ترجمه ترگمان]زندگی بسیار خام است، و بونی را در عالم رویا می بیند، اما ما با یک لطف خوب خدمت می کنیم
[ترجمه گوگل]زندگی بسیار خام است و خیابان خیالی Princes Street رویا است، اما ما با فضل خوب سربازیم

12. The book is about Bonnie Parker of Bonnie and Clyde fame.
[ترجمه ترگمان]این کتاب درباره بانی پارکر و بانی و کلاید مشهور است
[ترجمه گوگل]این کتاب در مورد بانی پارکر از شهرت بانی و کلاید است

13. Hymns and more hymns, and how Bonnie Jean and I would look at one another and roll our eyes in complicity.
[ترجمه ترگمان]سروده ای مذهبی و سروده ای مذهبی بیشتر و این که چطور بانی و به و نی به یکدیگر نگاه خواهند کرد و به یکدیگر نگاه خواهند کرد
[ترجمه گوگل]شعرها و ترانه های بیشتر، و چگونه بانی جین و من به یکدیگر نگاه می کنند و چشمان ما را در هم شکاف قرار می دهند

14. We haven't seen the last of Bonnie.
[ترجمه ترگمان] آخرین باری که بانی رو ندیده بودیم
[ترجمه گوگل]ما آخرین بانی را دیده ایم


کلمات دیگر: