کلمه جو
صفحه اصلی

clement


معنی : مهربان، ملایم، رئوف، بخشاینده، رحیم، رحمان
معانی دیگر : با گذشت، با مروت، شفیق، بخشایشگر، (آب و هوا) ملایم، معتدل، لطیف، اسم خاص مذکر (مخفف آن: clem - مونث آن: clementine و clementina)

انگلیسی به فارسی

(آب و هوا) ملایم، معتدل، لطیف


بخشاینده، رئوف، رحیم، مهربان، رحمان، با گذشت، با مروت، شفیق، بخشایشگر


اسم خاص مذکر (مخفف آن: Clem - مؤنث آن: Clementine و Clementina)


تمسخر، رئوف، بخشاینده، رحیم، مهربان، رحمان، ملایم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: clemently (adv.)
(1) تعریف: inclined to be merciful or forgiving; lenient.
متضاد: barbarous, harsh
مشابه: easy, lenient, sparing

- He was a clement man, but this was beyond his ability to forgive.
[ترجمه ترگمان] اون یه آدم کلمنت بود، اما این فراتر از توان اون بود که منو ببخشه
[ترجمه گوگل] او مردی آرام بود، اما این فراتر از توانایی او برای بخشندگی بود

(2) تعریف: not very hot, cold, or stormy; mild; temperate.
متضاد: inclement
مشابه: fair, mild, moderate, temperate

- They took advantage of the clement weather.
[ترجمه ترگمان] آن ها از آب و هوای آلمان استفاده کردند
[ترجمه گوگل] آنها از آب و هوای دلپذیر استفاده کردند

• merciful, lenient; mild, tender

مترادف و متضاد

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

ملایم (صفت)
good-tempered, easy, calm, quiet, moderate, gentle, meek, soft, peaceful, downy, smooth, benign, mild, bland, clement, sedate, lenient, good-natured, temperate, peaceable

رئوف (صفت)
gracious, clement

بخشاینده (صفت)
clement

رحیم (صفت)
humane, merciful, compassionate, clement, pitiful

رحمان (صفت)
clement

calm, mild (weather)


Synonyms: balmy, clear, fair, fine, moderate, peaceful, temperate, warm


Antonyms: harsh, severe, violent


forgiving


Synonyms: benevolent, benign, benignant, charitable, compassionate, easy, forbearing, gentle, humane, humanitarian, indulgent, kind, kind-hearted, kindly, lenient, merciful, mild, soft-hearted, sympathetic, tender, tolerant


Antonyms: hard, hard-hearted, harsh, mean, unforgiving


جملات نمونه

1. a clement master who freed his slaves
ارباب با مروتی که بردگان خود را آزاد کرد.

2. ghamsar's clement weather in summertime
هوای ملایم قمصر در تابستان

3. It's very clement for the time of year.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان سال خیلی مهم است
[ترجمه گوگل]این بسیار دلسوز برای زمان سال است

4. One of the early popes, Clement was a convert from paganism.
[ترجمه ترگمان]پاپ، یکی از نخستین پاپ ها، تبدیل به دین مسیحیت شد
[ترجمه گوگل]یکی از پاپ های اولیه، کلمنت تبدیل به paganism شد

5. Lozano claimed that motorcycle driver Clement Lloyd was trying to run him down.
[ترجمه ترگمان]Lozano ادعا کرد که راننده موتورسیکلت، کلمنت Lloyd سعی داشت او را پایین بکشد
[ترجمه گوگل]لوزانو ادعا کرد که کلمنت لویید، راننده موتور سیکلت، سعی داشت تا او را بکشد

6. It's dangerous work but for men like Clement, summer firefighting is an important source of income.
[ترجمه ترگمان]کار خطرناکی است، اما برای مردانی مثل کلمنس، آتش نشانی تابستان منبع مهمی از درآمد است
[ترجمه گوگل]این کار خطرناک است، اما برای مردان مانند کلمنت، آتش سوزی تابستانی منبع مهمی از درآمد است

7. Conservatism went into relative eclipse. while Labour under Clement Attlee was able to wield influence in the coalition government.
[ترجمه ترگمان]Conservatism به کسوف نسبی رفت در حالی که رهبر حزب کارگر در زمان کلمنس هفتم توانست نفوذ خود را در دولت ائتلافی به دست آورد
[ترجمه گوگل]محافظه کاری به زلزله نسبی وارد شد در حالی که کار تحت کلمنت اتلی قادر به نفوذ در دولت ائتلافی بود

8. Not a particularly clement Saturday either.
[ترجمه ترگمان]نه به خصوص در روز شنبه
[ترجمه گوگل]نه یک روز خاص شنبه

9. Enter Clement Clarke Moore, country gentleman.
[ترجمه ترگمان]پاپ کلمنت کلارک مور را وارد کنید
[ترجمه گوگل]کلمنت کلارک مور، نجیب زاده کشور وارد شوید

10. Clement set a high value on his work, often astonishing customers by his charges.
[ترجمه ترگمان]کلمنت ارزش زیادی را در کارش تعیین کرد، و اغلب با اتهامات خود مشتریان را متعجب ساخت
[ترجمه گوگل]کلمنت ارزش زیادی در کار خود دارد، و اغلب مشتریان را به اتهامات او شگفت زده می کند

11. When Clement Attlee became Prime Minister in 194 he was no enthusiast of atomic weapons, but that programme proceeded.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کلمنس هفتم به مقام نخست وزیری رسید، هیچ علاقه ای به سلاح های اتمی نداشت، ولی این برنامه ادامه یافت
[ترجمه گوگل]زمانی که کلمنت اتیل در سال 194 نخست وزیر شد، هیچ علاقه مند به سلاح اتمی نبود، اما این برنامه ادامه یافت

12. Clement combined his highly positive evaluation of culture with a severe puritanism towards any concessions to polytheistic myth and cult.
[ترجمه ترگمان]کلمنس، ارزیابی بسیار مثبت خود از فرهنگ را با پارسایی شدیدی نسبت به هر گونه امتیازاتی به افسانه و آئین مسیح ترکیب کرد
[ترجمه گوگل]کلمنت با ارزیابی بسیار مثبت فرهنگ خود با خشونت گرایی شدید نسبت به هرگونه امتیازات به اسطوره و فرقه پهلوی، ترکیب کرد

13. Origen Clement was a convert from paganism.
[ترجمه ترگمان]اوریجن تغییر دین از بت پرستی بود
[ترجمه گوگل]Origen Clement تبدیل به paganism بود

14. Perhaps, as Clement Attlee once said of a minister he was sacking, they are simply not up to the job.
[ترجمه ترگمان]شاید، همان طور که کلمنت Attlee زمانی از وزیری که اخراج شده بود گفته بود، آن ها به سادگی این کار را انجام نمی دهند
[ترجمه گوگل]شاید، همانطور که کلمنت اتلی یک بار از وزیر صحبت کرد، او را کتک زد، آنها به سادگی کار خود را انجام نمی دهند

Ghamsar's clement weather in summertime.

هوای ملایم قمصر در تابستان.


a clement master who freed his slaves.

ارباب با مروتی که بردگان خود را آزاد کرد.


It's very clement for the time of year.

هوا برای این زمان از سال خیلی معتدل است.



کلمات دیگر: