کلمه جو
صفحه اصلی

civilly


معنی : مودبانه
معانی دیگر : باادب، ازروی ادب

انگلیسی به فارسی

مؤدبانه، باادب


در وابستگی به قانون مدون یا حقوق مدنی


شخصا، مودبانه


انگلیسی به انگلیسی

• mannerly, politely, courteously

مترادف و متضاد

مودبانه (قید)
civilly, mannerly

جملات نمونه

1. he was angry but he answered civilly
عصبانی بود ولی مودبانه پاسخ داد.

2. The man nodded civilly to Sharpe, then consulted a notebook.
[ترجمه ترگمان]مرد با ادب سر تکان داد و بعد با یک دفترچه یادداشت مشورت کرد
[ترجمه گوگل]این مرد ماهرانه به شارپ گریه کرد، سپس با یک دفترچه یادداشت مشغول به کار شد

3. She greeted him civilly but with no sign of affection.
[ترجمه ترگمان]با ادب و ادب به او سلام کرد، اما هیچ اثری از مهر و محبت دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]او او را ملزم اما با هیچ نشانه ای از مهربانی او را تحسین

4. The nonpartisan, nonviolent and civilly disobedient El Barzon has been hit with mass arrests of its leaders.
[ترجمه ترگمان]کمیته بیطرف، غیرخشونت آمیز و مودبانه آل Barzon با دستگیری های جمعی رهبران آن برخورد کرده است
[ترجمه گوگل]البرزون، غیر حزبی، غیر خشونت آمیز و بی رحمانه، با دستگیری های دسته جمعی رهبرانش دست و پنجه نرم می کند

5. D'Aubigny rose, greeted us civilly and indicated we should sit with him.
[ترجمه ترگمان]دارتین یان برخاست و با ادب و ادب به ما سلام کرد و گفت که باید پهلوی او بنشینیم
[ترجمه گوگل]D'Aubigny گل رز، ما را به طور مداوم در آغوش گرفت و گفت که باید با او نشست

6. Miss Crawford civilly wished him an early promotion.
[ترجمه ترگمان]دوشیزه کرافرد با ادب و نزاکت زودتر از او ترفیع گرفته بود
[ترجمه گوگل]خانم کرافورد ملایم او را به ارتقاء اولیه آرزو کرد

7. Mrs. John Dashwood said nothing; but her husband civilly hoped that she would not be settled far from Norland.
[ترجمه ترگمان]خانم جان Dashwood چیزی نگفت، اما شوهرش مودبانه امیدوار بود که از Norland دور نشود
[ترجمه گوگل]خانم جان دشوود چیزی نگفت اما شوهرش عمدا امیدوار بود که او دور از نورلند نخواهد بود

8. To instruct all court personnel to act civilly toward attorneys, parties, and witnesses.
[ترجمه ترگمان]به همه پرسنل دادگاه دستور دهید با نزاکت به سمت وکیل، احزاب، و شاهدان عمل کنند
[ترجمه گوگل]برای آموزش همه پرسنل دادگاه به وکیل، احزاب و شاهدان به صورت عمدی اقدام کنند

9. Mrs. Rushwouth civilly took a hint.
[ترجمه ترگمان]خانم Rushwouth با ادب راهنمایی کرد
[ترجمه گوگل]خانم راشوووت عمدا یک اشاره را به خود جلب کرد

10. John Dashwood said nothing; but her husband civilly hoped that she would not be settled far from Norland.
[ترجمه ترگمان]جان Dashwood چیزی نگفت، اما شوهرش با ادب و نزاکت امیدوار بود که از Norland دور نشود
[ترجمه گوگل]جان Dashwood گفت: هیچ چیز؛ اما شوهرش عمدا امیدوار بود که او دور از نورلند نخواهد بود

11. He treats his former wife civilly.
[ترجمه ترگمان]با همسر سابقش با ادب رفتار می کند
[ترجمه گوگل]او همسر سابق خود را عمدا رفتار می کند

12. Over the past few weeks they'd been rubbing along fairly civilly, though not without the occasional spark flying between them.
[ترجمه ترگمان]طی چند هفته گذشته، با ادب و نزاکت تمام با ادب و نزاکت به آن ها دست داده بودند، اما نه بدون کوچک ترین جرقه در بین آن ها
[ترجمه گوگل]در طول چند هفته گذشته آنها در امتداد نسبتا مدنی، هرچند بدون جرقه ای گاه گاه بین آنها پرواز می کردند

13. Propagator of wanton recklessly caused by personal injury should be held civilly liable.
[ترجمه ترگمان]اعمال وحشیانه ای که ناشی از آسیب شخصی است باید به صورت مودبانه در دسترس قرار گیرد
[ترجمه گوگل]ترویج کننده ناخوشایندی ناشی از آسیب های شخصی باید مسئولیت مدنی داشته باشد

14. The person conceals assets which could be converted or seized civilly to pay taxes owed.
[ترجمه ترگمان]شخص دارایی هایی را پنهان می کند که می تواند به طور مناسب با نزاکت اداره شود و مالیات پرداخت شود
[ترجمه گوگل]شخص مخفی می کند که دارایی هایی را که می تواند به صورت غیر قانونی تبدیل شود یا به صورت غیر قانونی به دست آورد، پرداخت کند

He was angry but he answered civilly.

عصبانی بود؛ ولی مؤدبانه پاسخ داد.


پیشنهاد کاربران

مدنی، در ارتباط با حقوق مدنی، چیزی که به حقوق مدنی مرتبط باشد


کلمات دیگر: