کلمه جو
صفحه اصلی

dispensable


معنی : عرضی، غیر ضروری، چشم پوشیدنی، صرفنظر کردنی، چاره پذیر، معاف کردنی، غیر واجب
معانی دیگر : نابایسته، دورافکندنی

انگلیسی به فارسی

صرف‌نظر کردنی، چاره‌پذیر، غیرضروری، غیر‌واجب، چشم‌پوشیدنی، معاف‌کردنی


غیر ضروری، چشم پوشیدنی، صرفنظر کردنی، چاره پذیر، معاف کردنی، عرضی، غیر واجب


انگلیسی به انگلیسی

• unimportant, may be done without; may be administered, may be handed out
if someone or something is dispensable, they are not really needed.

مترادف و متضاد

عرضی (صفت)
accidental, transverse, lateral, transversal, latitudinal, dispensable, inconsiderable

غیر ضروری (صفت)
useless, irrelevant, dispensable, unessential, undue, unnecessary, inessential, uncalled-for

چشم پوشیدنی (صفت)
dispensable

صرفنظر کردنی (صفت)
dispensable

چاره پذیر (صفت)
dispensable, remediable

معاف کردنی (صفت)
dispensable

غیر واجب (صفت)
dispensable, unnecessary, inessential

not necessary; able to be thrown away


Synonyms: disposable, excessive, expendable, minor, needless, nonessential, removable, superfluous, trivial, unimportant, unnecessary, unrequired, useless


Antonyms: indispensable, irreplaceable, necessary, needed, useful


جملات نمونه

1. basic food is not dispensable but luxuries are quite dispensable
خوراک اصلی غیرضروری نیست ولی تجملات کاملا غیر ضروری است.

2. Delete what is dispensable and give more prominence to the essentials.
[ترجمه ترگمان]آنچه را حذف کنید حذف کنید و برجستگی بیشتری به موارد اساسی بدهید
[ترجمه گوگل]حذف موارد غیر ضروری و توجه بیشتر به موارد ضروری است

3. Since none of the four is dispensable, they are equally important.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هیچ یک از این چهار نفر dispensable نیستند، به همان اندازه مهم هستند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که هیچ یک از چهار مورد غیر ضروری نیست، آنها به همان اندازه مهم هستند

4. A garage is useful but dispensable.
[ترجمه ترگمان] یه گاراژ مفید ولی غیرضروری - ه
[ترجمه گوگل]گاراژ مفید است اما غیر قابل اجتناب است

5. It seemed the soldiers were regarded as dispensable - their deaths just didn't matter.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که سربازان به عنوان dispensable regarded - their اهمیتی نداشتند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که سربازان غیرقانونی در نظر گرفته می شدند؛ مرگ آنها فقط مهم نبود

6. They looked on music and art lessons as dispensable.
[ترجمه ترگمان]آن ها به موسیقی و درس های هنری به عنوان dispensable نگاه کردند
[ترجمه گوگل]آنها درسهای موسیقی و هنر را به عنوان غیر ضروری نگاه داشتند

7. Even dessert was dispensable, although a choice of liqueurs was on the sideboard.
[ترجمه ترگمان]حتی دسر هم dispensable بود، هر چند که یک گیلاس مشروب روی میز بود
[ترجمه گوگل]حتی دسر بی اهمیت بود، اگرچه انتخاب لیکورها روی میز بود

8. He was depressed that this absolutely dispensable element of the culture of his origin had followed them to the United States.
[ترجمه ترگمان]او افسرده بود که این عنصر کاملا \"of فرهنگ او\" آن ها را به ایالات متحده دنبال کرده بود
[ترجمه گوگل]او افسرده بود که این عنصر کاملا غیر قابل اجتناب از فرهنگ منشاء خود آنها را به ایالات متحده پیگیری کرد

9. Part-time workers are considered dispensable.
[ترجمه ترگمان]کارگران پاره وقت در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]کارگران نیمه وقت غیر ضروری در نظر گرفته می شوند

10. Part-time workers are considered dispensable in times of recession.
[ترجمه ترگمان]کارگران نیمه وقت در دوران رکود اقتصادی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]کارگران نیمه وقت در زمان رکود اقتصادی غیرقابل انعطاف هستند

11. Wherever conductors are needed, insulators will be in dispensable.
[ترجمه ترگمان]به هر کجا که لازم باشد، مقره های فوق در dispensable قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]هر گاه لازم است هادی ها، مقره ها در غیر ضروری باشند

12. Both neither is welfare pay, not be dispensable more.
[ترجمه ترگمان]هر دوی این دو نه حقوق رفاهی است و نه بیشتر
[ترجمه گوگل]هر دو نه پرداخت حقوق رفاهی، نه بیشتر غیر ضروری

13. Otherwise Miller would become a dispensable figurehead.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت میلر به یک رئیس dispensable تبدیل می شد
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت میلر تبدیل به یک چهره غیر ضروری خواهد شد

14. KVM often has been long regarded as dispensable standby equipment, until 1995 before beginning to receive attention, of course, the development of the middle there is a background factor.
[ترجمه ترگمان]KVM اغلب به عنوان تجهیزات آماده به کار در نظر گرفته می شود، تا سال ۱۹۹۵، قبل از شروع توجه، البته، توسعه میانی یک فاکتور پس زمینه وجود دارد
[ترجمه گوگل]KVM اغلب به عنوان تجهیزات آماده به کار غیرقانونی شناخته شده است، تا سال 1995 قبل از شروع به دریافت توجه، البته توسعه وسط یک عامل پس زمینه وجود دارد

Basic food is not dispensable but luxuries are quite dispensable.

خوراک اصلی غیرضروری نیست؛ ولی تجملات کاملاص غیرضروری است.



کلمات دیگر: