1. Better to die in glory than live in dishonour.
[ترجمه ترگمان]بهتر از آن است که در افتخاری بمیرم تا در بی آبرویی زندگی کنم
[ترجمه گوگل]بهتر است که در شکوه و عظمت زندگی کنید و از بی عدالتی زندگی کنید
2. Death was considered vastly preferable to dishonour.
[ترجمه ترگمان]مرگ را بسیار بهتر از بی آبرویی می دانستند
[ترجمه گوگل]مرگ به شدت ترجیح داده شد تا بی شرمی
3. It would dishonour my family if I didn't wear the veil.
[ترجمه ترگمان]اگر پرده را نپوشیده بودم از خانواده من متنفر می شد
[ترجمه گوگل]اگر من حجاب را نداشته باشم، خانواده ام را نادیده می گیرم
4. You've brought enough dishonour on your family already without causing any more trouble.
[ترجمه ترگمان]تو تا حالا به اندازه کافی بی احترامی به خانواده خودت کردی، بدون اینکه دردسر بیشتری ایجاد کنی
[ترجمه گوگل]شما بدون هیچ گونه مشکلی بیشتر نسبت به خانواده تان بی احترامی کرده اید
5. We suspect he means to dishonour the agreement made three years ago.
[ترجمه ترگمان]ما گمان می کنیم که او قصد توهین به قرارداد را سه سال پیش مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]ما معتقدیم که او به معنای عدم احترام به توافق سه سال پیش است
6. Her actions have brought shame and dishonour on the profession.
[ترجمه ترگمان]رفتار او باعث شرمساری و بی آبرویی در حرفه من شده است
[ترجمه گوگل]اقدامات او باعث شرم و ناامیدی در حرفه شده است
7. The students should not dishonour their teachers.
[ترجمه ترگمان]دانشجویان نباید به آموزگاران خود احترام بگذارند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان نباید از معلمان خود بی خبر باشند
8. It was no dishonour to finish out of the medals in the most memorable 100 metres race ever seen.
[ترجمه ترگمان]برای اتمام این مدال ها در یک مسابقه ۱۰۰ متر که تا به حال دیده شده است، هیچ dishonour برای پایان بخشیدن به این مسابقات وجود ندارد
[ترجمه گوگل]این بی احترامی به پایان دادن به مدال در خاطره انگیز 100 مسابقه نژاد تا کنون دیده بود
9. When this happens, they will dishonour their own promises.
[ترجمه ترگمان]وقتی این اتفاق می افتد، آن ها به وعده های خود خیانت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]وقتی این اتفاق می افتد، آنها وعده های خود را بی احترامی خواهند کرد
10. It is illegal to dishonour bookings; that goes for restaurants as well as customers.
[ترجمه ترگمان]بی حرمتی به bookings غیر قانونی است؛ این برای رستوران ها و نیز مشتریان هزینه دارد
[ترجمه گوگل]برای رزروهای غیرقانونی غیر قانونی است؛ که برای رستوران ها و همچنین مشتریان می رود
11. His behaviour reflects dishonour on his parents.
[ترجمه ترگمان]رفتارش نشان دهنده بی احترامی به پدر و مادرش است
[ترجمه گوگل]رفتار او نشان دهنده بی شرمی در والدینش است
12. We had to choose between death and dishonour.
[ترجمه ترگمان]باید بین مرگ و مرگ انتخاب می شدیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم بین مرگ و فساد را انتخاب کنیم
13. He had to choose between death and dishonour.
[ترجمه ترگمان]باید بین مرگ و مرگ یکی را انتخاب می کرد
[ترجمه گوگل]او مجبور بود بین مرگ و فساد را انتخاب کند
14. Stealing reflects dishonour on your family.
[ترجمه ترگمان]دزدی، بی احترامی به خانواده شما را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]سرقت منافع خانوادگی را منعکس می کند
15. He chooses death before dishonour.
[ترجمه ترگمان]اون قبل از رسوایی مرگ رو انتخاب می کنه
[ترجمه گوگل]او قبل از فریب دادن مرگ را انتخاب می کند