کلمه جو
صفحه اصلی

dishonour


معنی : ابروریزی، بیشرفی، نکول، بی احترامی کردن به، تجاوز کردن به عصمت، ننگین کردن
معانی دیگر : ننگ، رسوایی، تجاوز کردن به عصمت کسی

انگلیسی به فارسی

ننگ، ننگین کردن، آبرو ریزی، بیشرفی، رسوایی، نکول، بی احترامی کردن به، تجاوز کردن به عصمت (کسی)


ناامید کننده، رسوایی، ننگ، ابروریزی، بیشرفی، نکول، پستی، بی احترامی کردن به، تجاوز کردن به عصمت، ننگین کردن، خوار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• shame, disgrace, infamy
disgrace, bring shame, ruin the reputation of
if you dishonour someone, you behave in a way that damages their good reputation; a formal use.
dishonour is a state in which people disapprove of you and have no respect for you.

مترادف و متضاد

ابروریزی (اسم)
dishonor, dishonour

بیشرفی (اسم)
dishonor, dishonour

نکول (اسم)
dishonor, dishonour

بی احترامی کردن به (فعل)
insult, dishonor, dishonour, wrong

تجاوز کردن به عصمت (فعل)
dishonor, dishonour

ننگین کردن (فعل)
abuse, shame, dishonor, dishonour

جملات نمونه

1. Better to die in glory than live in dishonour.
[ترجمه ترگمان]بهتر از آن است که در افتخاری بمیرم تا در بی آبرویی زندگی کنم
[ترجمه گوگل]بهتر است که در شکوه و عظمت زندگی کنید و از بی عدالتی زندگی کنید

2. Death was considered vastly preferable to dishonour.
[ترجمه ترگمان]مرگ را بسیار بهتر از بی آبرویی می دانستند
[ترجمه گوگل]مرگ به شدت ترجیح داده شد تا بی شرمی

3. It would dishonour my family if I didn't wear the veil.
[ترجمه ترگمان]اگر پرده را نپوشیده بودم از خانواده من متنفر می شد
[ترجمه گوگل]اگر من حجاب را نداشته باشم، خانواده ام را نادیده می گیرم

4. You've brought enough dishonour on your family already without causing any more trouble.
[ترجمه ترگمان]تو تا حالا به اندازه کافی بی احترامی به خانواده خودت کردی، بدون اینکه دردسر بیشتری ایجاد کنی
[ترجمه گوگل]شما بدون هیچ گونه مشکلی بیشتر نسبت به خانواده تان بی احترامی کرده اید

5. We suspect he means to dishonour the agreement made three years ago.
[ترجمه ترگمان]ما گمان می کنیم که او قصد توهین به قرارداد را سه سال پیش مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]ما معتقدیم که او به معنای عدم احترام به توافق سه سال پیش است

6. Her actions have brought shame and dishonour on the profession.
[ترجمه ترگمان]رفتار او باعث شرمساری و بی آبرویی در حرفه من شده است
[ترجمه گوگل]اقدامات او باعث شرم و ناامیدی در حرفه شده است

7. The students should not dishonour their teachers.
[ترجمه ترگمان]دانشجویان نباید به آموزگاران خود احترام بگذارند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان نباید از معلمان خود بی خبر باشند

8. It was no dishonour to finish out of the medals in the most memorable 100 metres race ever seen.
[ترجمه ترگمان]برای اتمام این مدال ها در یک مسابقه ۱۰۰ متر که تا به حال دیده شده است، هیچ dishonour برای پایان بخشیدن به این مسابقات وجود ندارد
[ترجمه گوگل]این بی احترامی به پایان دادن به مدال در خاطره انگیز 100 مسابقه نژاد تا کنون دیده بود

9. When this happens, they will dishonour their own promises.
[ترجمه ترگمان]وقتی این اتفاق می افتد، آن ها به وعده های خود خیانت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]وقتی این اتفاق می افتد، آنها وعده های خود را بی احترامی خواهند کرد

10. It is illegal to dishonour bookings; that goes for restaurants as well as customers.
[ترجمه ترگمان]بی حرمتی به bookings غیر قانونی است؛ این برای رستوران ها و نیز مشتریان هزینه دارد
[ترجمه گوگل]برای رزروهای غیرقانونی غیر قانونی است؛ که برای رستوران ها و همچنین مشتریان می رود

11. His behaviour reflects dishonour on his parents.
[ترجمه ترگمان]رفتارش نشان دهنده بی احترامی به پدر و مادرش است
[ترجمه گوگل]رفتار او نشان دهنده بی شرمی در والدینش است

12. We had to choose between death and dishonour.
[ترجمه ترگمان]باید بین مرگ و مرگ انتخاب می شدیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم بین مرگ و فساد را انتخاب کنیم

13. He had to choose between death and dishonour.
[ترجمه ترگمان]باید بین مرگ و مرگ یکی را انتخاب می کرد
[ترجمه گوگل]او مجبور بود بین مرگ و فساد را انتخاب کند

14. Stealing reflects dishonour on your family.
[ترجمه ترگمان]دزدی، بی احترامی به خانواده شما را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]سرقت منافع خانوادگی را منعکس می کند

15. He chooses death before dishonour.
[ترجمه ترگمان]اون قبل از رسوایی مرگ رو انتخاب می کنه
[ترجمه گوگل]او قبل از فریب دادن مرگ را انتخاب می کند

پیشنهاد کاربران

برگشت خوردن چک


کلمات دیگر: