هر دو ماه یک بار، دو ماهه، (نادر) ماهی دو بار (بیشتر semimonthly می گویند)، مجله ای که دوماه یکبار منتشر میشود
bimonthly
هر دو ماه یک بار، دو ماهه، (نادر) ماهی دو بار (بیشتر semimonthly می گویند)، مجله ای که دوماه یکبار منتشر میشود
انگلیسی به فارسی
مجلهای که دو ماه یکبار منتشر میشود
دو ماهانه، مجلهای که دوماه یکبار منتشر میشود
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: appearing or occurring every two months.
اسم ( noun )
حالات: bimonthlies
حالات: bimonthlies
• : تعریف: a publication that appears once every two months.
قید ( adverb )
• : تعریف: every two months.
• event which occurs every two months
a bimonthly event or magazine is one that happens or appears every two months or twice per month.
if something happens bimonthly, it happens every two months or twice per month.
occurring every two months
a bimonthly event or magazine is one that happens or appears every two months or twice per month.
if something happens bimonthly, it happens every two months or twice per month.
occurring every two months
جملات نمونه
1. The " Journal of Lexicographers " is a bimonthly.
[ترجمه ترگمان]ژورنال \"Lexicographers\" یک bimonthly است
[ترجمه گوگل]مجله نشانهشناسان دو ماهانه است
[ترجمه گوگل]مجله نشانهشناسان دو ماهانه است
2. The magazine is published bimonthly, with six issues a year.
[ترجمه ترگمان]این مجله با شش موضوع در سال منتشر می شود
[ترجمه گوگل]این مجله دو ماهانه منتشر می شود و یکسال در شش مورد منتشر می شود
[ترجمه گوگل]این مجله دو ماهانه منتشر می شود و یکسال در شش مورد منتشر می شود
3. It will publish a bi-monthly newsletter.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه خبرنامه دو ماهانه را منتشر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این یک خبرنامه دو ماهانه منتشر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این یک خبرنامه دو ماهانه منتشر خواهد کرد
4. The assessment procedures consisted of bimonthly interviews of the patients and a friend or relative with whom the patient was living.
[ترجمه ترگمان]مراحل ارزیابی شامل مصاحبه های bimonthly از بیماران و یک دوست یا نسبی که بیمار در آن زندگی می کرد، بود
[ترجمه گوگل]روال ارزیابی شامل مصاحبه های دوجنسی از بیماران و یک دوست یا نسبی با بیمار بود
[ترجمه گوگل]روال ارزیابی شامل مصاحبه های دوجنسی از بیماران و یک دوست یا نسبی با بیمار بود
5. Blood samples analyzed for ethanol were obtained if the patient returned to the clinic for his bi-monthly interview.
[ترجمه ترگمان]نمونه های خونی آنالیز شده برای اتانول به دست آمدند در صورتی که بیمار برای مصاحبه ماهانه دو ساله خود به کلینیک برگردد
[ترجمه گوگل]نمونه خون برای پروتئین تجزیه و تحلیل داده شد، اگر بیمار برای مصاحبه دو ماهه خود به کلینیک بازگشت
[ترجمه گوگل]نمونه خون برای پروتئین تجزیه و تحلیل داده شد، اگر بیمار برای مصاحبه دو ماهه خود به کلینیک بازگشت
6. The bi-monthly scholarly journal, founded in Los Angeles in 197 suspended publication in 1978 owing to lack of funds.
[ترجمه ترگمان]یک مجله علمی دو ساله که در سال ۱۹۷۸ در لس آنجلس تاسیس شد به دلیل کمبود سرمایه در سال ۱۹۷۸ تاسیس شد
[ترجمه گوگل]مجله علمی دو ماهانه، که در لس آنجلس در سال 197 تاسیس شد، در سال 1978 به دلیل فقدان وجوه به حالت تعلیق درآمد
[ترجمه گوگل]مجله علمی دو ماهانه، که در لس آنجلس در سال 197 تاسیس شد، در سال 1978 به دلیل فقدان وجوه به حالت تعلیق درآمد
7. February saw the launch of a new bi-monthly journal based in Exeter.
[ترجمه ترگمان]فوریه، راه اندازی یک روزنامه دو ماهه جدید در اکستر انگلستان را مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]فوریه ماه ژانویه راه اندازی یک مجله جدید دو ماهه ای در اکسپرت برگزار کرد
[ترجمه گوگل]فوریه ماه ژانویه راه اندازی یک مجله جدید دو ماهه ای در اکسپرت برگزار کرد
8. Formal meetings are held held bi-monthly when all the main contractors are represented.
[ترجمه ترگمان]جلسات رسمی زمانی برگزار می شوند که تمام پیمانکاران اصلی ارایه می شوند
[ترجمه گوگل]جلسات رسمی برگزار می شود که دو ماهه برگزار می شود، زمانی که همه پیمانکاران اصلی نمایندگی می شوند
[ترجمه گوگل]جلسات رسمی برگزار می شود که دو ماهه برگزار می شود، زمانی که همه پیمانکاران اصلی نمایندگی می شوند
9. This journal is bimonthly, and that one quarterly.
[ترجمه ترگمان]این ژورنال دو ماه است و هر سه ماه یک بار
[ترجمه گوگل]این مجله دو ماهانه است و یک بار در ماه است
[ترجمه گوگل]این مجله دو ماهانه است و یک بار در ماه است
10. Our annual has changed into a bimonthly publication.
[ترجمه ترگمان]سالانه ما به یک انتشار دو ماه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]سالانه ما به یک نشریه دوجنسی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]سالانه ما به یک نشریه دوجنسی تبدیل شده است
11. Bimonthly, remit financial project report following the company control system.
[ترجمه ترگمان]bimonthly، گزارش پروژه مالی را به دنبال سیستم کنترل شرکت ارسال می کند
[ترجمه گوگل]دو ماهانه، گزارش پروژه مالی را پس از سیستم کنترل شرکت منتقل می کند
[ترجمه گوگل]دو ماهانه، گزارش پروژه مالی را پس از سیستم کنترل شرکت منتقل می کند
12. Dairy and Human magazine: Started publication in 200 bimonthly issues.
[ترجمه ترگمان]Dairy و مجله انسان: انتشارات آغاز شده در ۲۰۰ موضوع دو ماه
[ترجمه گوگل]مجله لبنی و انسانی شروع به انتشار در 200 مسائل دوجانبه
[ترجمه گوگل]مجله لبنی و انسانی شروع به انتشار در 200 مسائل دوجانبه
13. Contributions to bimonthly, the 16 Dimensions, subscribers throughout the provinces ( city ) and autonomous regions.
[ترجمه ترگمان]مقالات مربوط به bimonthly، ۱۶ بعد، مشترکین سرتاسر استان ها (شهر)و مناطق خودمختار
[ترجمه گوگل]مشارکت ها در هر دو ماه، 16 ابعاد، مشترکین در سراسر استان (شهرستان) و مناطق خودمختار
[ترجمه گوگل]مشارکت ها در هر دو ماه، 16 ابعاد، مشترکین در سراسر استان (شهرستان) و مناطق خودمختار
14. The bill was payable bimonthly.
[ترجمه ترگمان]این لایحه bimonthly قابل پرداخت است
[ترجمه گوگل]این لایحه دو ماهانه پرداخت می شود
[ترجمه گوگل]این لایحه دو ماهانه پرداخت می شود
15. The first issue of the journal was published in February 1999 and subsequent issues will be published bimonthly thereafter.
[ترجمه ترگمان]اولین موضوع این نشریه در فوریه ۱۹۹۹ منتشر شد و بعد از آن موضوعات بعدی دوباره منتشر خواهند شد
[ترجمه گوگل]اولین شماره مجله در فوریه سال 1999 منتشر شد و بعدا بعد از آن دو بار به چاپ خواهد رسید
[ترجمه گوگل]اولین شماره مجله در فوریه سال 1999 منتشر شد و بعدا بعد از آن دو بار به چاپ خواهد رسید
پیشنهاد کاربران
دو ماه یک بار
هردو ماه یک بار ( چیزی که هر دو ماه یکبار تکرار شود ، مانند: مجلاتی که هردو ماه یکبار چاپ می شوند )
دو ماهنامه
کلمات دیگر: