کلمه جو
صفحه اصلی

exorbitance


معنی : بیش از حد، افراط، زیادی، گزافی
معانی دیگر : (قدیمی) قانون شکنی، یاغی گری (exorbitancy هم می گویند)، بیش از حد بودن، فراروالی، مفرط (بودن)، (قیمت) گزافی، (درخواست و غیره) نامعقولی، exorbitancy : زیادی

انگلیسی به فارسی

( exorbitancy =) زیادی، افراط، بیش‌از‌حد، گزافی


بی نظمی، زیادی، افراط، بیش از حد، گزافی


انگلیسی به انگلیسی

• excessiveness, extravagance

مترادف و متضاد

بیش از حد (اسم)
exorbitance, exorbitancy

افراط (اسم)
excess, frill, self-indulgence, indulgence, extravagance, intemperance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy

زیادی (اسم)
wealth, excess, extra, surplus, excrescence, immensity, superfluity, immoderacy, exorbitance, exorbitancy, riffraff, nimiety

گزافی (اسم)
exorbitance, exorbitancy

extravagance


Synonyms: costliness, excess, luxury, excessiveness


جملات نمونه

1. the exorbitance of the prices
گرانی قیمت ها

2. Viscidity exorbitance, not only affect business card printing and membership card making attachthemselves fastness, but also affect the business card printing and membership card making.
[ترجمه ترگمان]Viscidity exorbitance نه تنها کارت چاپ و کارت عضویت را تحت تاثیر قرار می دهد بلکه بر روی کارت چاپ و کارت عضویت نیز تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]Exorbitance Viscidity نه تنها بر روی کارت های کسب و کار کارت و کارت های عضویت تاثیر می گذارد بلکه باعث افزایش سرعت چاپ کارت های کسب و کار و ایجاد کارت عضویت می شود

3. Bodyimage disturbance and perfectionism exorbitance are the key factors of eating disorder symptoms in university students.
[ترجمه ترگمان]اختلال Bodyimage و perfectionism exorbitance عوامل کلیدی در خوردن علائم اختلال در دانش آموزان دانشگاه هستند
[ترجمه گوگل]اختلال بدن و اختلال کمال گرا عامل اصلی نشانه های اختلال خوردن در دانشجویان است

4. ConclusionBodyimage disturbance and perfectionism exorbitance are the key factors of eating disorder symptoms in university students.
[ترجمه ترگمان]اختلال ConclusionBodyimage و perfectionism exorbitance عوامل کلیدی در خوردن علائم اختلال در دانش آموزان دانشگاه هستند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری اختلال بدوی و کمال گرا بودن از عوامل کلیدی نشانه های اختلال خوردن در دانشجویان است

5. Exorbitance, can aggravate blade yellowing paper; too low, you can not reach the required appropriate whiteness.
[ترجمه ترگمان]exorbitance می تواند کاغذ زرد رنگ را بدتر کند؛ خیلی کم است، شما نمی توانید سفیدی مناسب مورد نیاز را به دست آورید
[ترجمه گوگل]Exorbitance، می تواند کاغذ زرد تیز را تشدید کند؛ خیلی کم، نمیتوانید به سفیدی مناسب نیاز پیدا کنید

6. If the pork pesorcincli exorbitance, also affects the film business card printing and membership card making it suitable to their needs on the cards and membership cards are not conducive.
[ترجمه ترگمان]اگر گوشت خوک pesorcincli exorbitance نیز بر روی کارت چاپ و کارت عضویت و کارت عضویت تاثیر بگذارد که مناسب نیازهای آن ها در کارت ها و کارت های عضویت مناسب نیستند
[ترجمه گوگل]اگر پریودرمانی پزورکینلی خوک باشد، کارت چاپ کارت های کسب و کار فیلم و کارت عضویت نیز تحت تاثیر قرار می گیرد و به نیازهای آنها بر روی کارت ها و کارت های عضویت بستگی ندارد

7. From the basic model of cost - income, it can be seen that the main reason of exorbitance attaching is the emptiness of the property right.
[ترجمه ترگمان]از مدل پایه درآمد هزینه می توان مشاهده کرد که دلیل اصلی اتصال exorbitance تهی بودن دارایی است
[ترجمه گوگل]از مدل پایه هزینه - درآمد، می توان مشاهده کرد که دلیل اصلی پیوستن بیش از حد به تضعیف حق مالکیت است

8. The paper discussed the methods of reducing the processing time and avoiding exorbitance ingress of NaCl of the salted egg.
[ترجمه ترگمان]این مقاله درباره روش های کاهش زمان پردازش و اجتناب از نفوذ exorbitance NaCl از تخم مرغ نمک زده بحث و تبادل نظر کرد
[ترجمه گوگل]این مقاله روش های کاهش زمان پردازش و جلوگیری از ورود بیش از حد NaCl از تخم مرغ شور را مورد بحث قرار داد

the exorbitance of the prices

گرانی قیمت‌ها



کلمات دیگر: